خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 185

در این مطلب خلاصه قسمت 185 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 185

جومالی که نتوانسته از روی لوکیشن آدرس را پیدا کند از سلیم می خواهد تا با هم به ادرس مورد نظر بروند. انها وقتی یاماچ را می بینند که با ناراحتی جنازه ی سنا را در آغوش گرفته خشکشان می زنند و ناباورانه به آنها خیره می شوند.

سلیم روی زمین می نشیند و گریه می کند. یاماچ با غم زیاد می گوید: «نتونستم ازش محافظت کنم… »

از طرفی ملیحه مدام به ادریس زنگ می زند و وقتی می بیند که او جواب نمی دهد پیام می دهد: درمورد سنا یه مسئله ی مهمی رو باید بگم جواب بده… ادریس از قهوه خانه خارج می شود تا به او زنگ بزند. تا ملیحه می خواهد حرفی بزند، ادریس ماشین جومالی را از دور می بیند و گوشی را قطع می کند.

جومالی عمو و وارتلو را هم صدا می کند. ادریس با دیدن یاماچ که جنازه سنا را در آغوش دارد گریه می کند و حال همه از این دیدن این صحنه می گیرد… علیچو هم جلو می آید و با صدای بلند گریه می کند و یاماچ را نوازش می کند. یاماچ هنوز باور ندارد که سنا را از دست داده و دوست ندارد او را رها کند اما بالاخره او را به بیمارستان می رسانند و یاماچ سنا را به دکترها میسپارد و ادریس با غم زیادی او را در آغوش می گیرد.

سلطان و بقیه دخترها با ناراحتی منتظر یاماچ هستند.

وقتی یاماچ وارد خانه می شود، همگی او را در آغوش می گیرند و با هم گریه می کنند. سلطان متوجه می شود که یاماچ خنده های هیستریک می کند و مجبور می شود به او سیلی بزند تا به خودش بیاید اما یاماچ با صدای بلندتری می خندد.

صبح برای تشییع جنازه سنا همه اهالی جمع شده اند و روی جنازه او خاک می ریزند. حتی یوجل هم به انجا آمده و به یاماچ که با ناراحتی ادریس را در آغوش می گیرد خیره می شود.

کمی بعد او از وارتلو سراغ یاماچ را می گیرد و وقتی سعادت پسر وارتلو را به دست او می دهد، یوجل می پرسد: «تنها ولیعهد کوچوالیه هاس؟ » وارتلو می گوید که آکین پسر سلیم هم در زندان است و یوجل به فکر فرو می رود.

آکشین در مراسم شرکت نکرده و وقتی جلاسون سراغ او می رود، آکشین می گوید: «هرکسی که دوسش داشتم منو تنها گذاشته… دیگه هیشکی پیشم نیست… » جلاسون با مهربانی می گوید: «پس من چیم آکشین؟ » آکشین می گوید: «تو ذاتا خیلی وقته نیستی جلاسون… » و از اتاق خارج می شود.

جومالی هم نصفه شب به خانه ییلز می رود و با ناراحتی روی مبل او دراز می کشد تا آرام بشود. او می گوید: «بازم بهم بگو تقصیری ندارم ییلز… قرار بود من ازش محافظت کنم… نتونستم…. » ییلز همراه او گریه می کند…

یاماچ وارد اتاق خودش و سنا می شود و به هرچیزی که به سنا مربوط است با ناراحتی خیره می شود. کمی بعد او فکر می کند که سنا پیشش است و با لبخند به او خیره می شود. سنا برایش شعری می خواند و یاماچ با او هم صدا می شود اما ناگهان تصویر سنا غیب می شود و یاماچ با ناراحتی به جای خالی او خیره می شود…

او کمی دراز می کشد و سلطان پیشش می آید و یاماچ سرش را روی زانوی او می گذارد و با درد زیادی مادرش را صدا می زند و گریه می کند. سلطان هم به حال پسرش گریه می کند و سعی می کند او را آرام کند…

اولوچ عمو را صدا می زند و به او می گوید: «من نخواستم جلوی ادریس بگم ولی باید به مسئله ی سدات اینا رسیدگی کنیم ممکنه بعدا دردسر بزرگی بشه واسمون… » عمو هم می گوید که فردا به همراه هم به این قضیه رسیدگی می کنند.

میدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 185 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 186 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *