خلاصه داستان سریال ترکی گودال قسمت 393

در این مطلب خلاصه قسمت 393 سریال گودال را برای شما عزیزان آماده کردیم ، امیدوارم از مطالعه آن لذت ببرید .

سریال گودال قسمت 199

سریال گودال قسمت 393

عمو که دو سه روزی است حافظه اش را بدست اورده و از فراموشی دوباره می ترسد، زود به خانه ی علیچو می رود و به او می گوید که می خواهد دوباره نامه ای بنویسد و اینبار خودش انرا نگه دارد. علیچو نامه ی عمو را برایش می نویسد.
یاماچ به همراه جومالی به جلوی قهوه خانه می رود و در حضور وارتولو و عموجومالی رو به مردم با صدای بلند می گوید:« هر کسی که از کار مواد مخدر بیزاره و از سر ناچاری با اینا همکاری می کنه و می خواد به کار سابقش یعنی اسلحه فروشی برگرده، فردا بیاد اینجا تا ما سلاح ها رو تحویلشون بدیم.» مردم زیادی پیشنهاد یاماچ را قبول می کنند و وارتولو که از تصمیم مردم عصبانی شده رو به انها می گوید:« هرکی به کار اسلحه برگرده، باید گودالو ترک کنه. من اجازه نمی دم اسلحه وارد گودال بشه.» یاماچ به وارتولو می گوید که نظر او را نخواسته و انجا را ترک می کند. وارتولو که می داند یاماچ از زیر سنگ هم که شده اسلحه پیدا خواهد کرد، به مرتضی می گوید:« یه مشتری که نیاز فوری به سلاح داره پیدا کن.»
عمو وارد قهوه خانه می شود و رو به عمو جومالی با عصبانیت می گوید:« از روی صندلی ادریس بلند شو. اونجا جای ادریسه.» عمو جومالی رو به روی عمو می ایستد و می گوید:« من برادر تنی خود ادریسم.» عمو می گوید:« همون برادری هستی که ادریس توی همین قهوه خونه بهت شلیک کرد. اگه نمی خوای حقیقتو درباره ی تو به همه بگم، از گودال برو. دو روز بهت وقت می دم تا اینجا رو ترک کنی.» عمو جومالی که کمی ترسیده کوتاه می اید و دو روز فرصت فکر کردن را از او قبول می کند اما از عمو می خواهد که هرگز حرفهای تهدید امیزش را فراموش نکند چون تاوان ان را پس خواهد داد. عمو بعد از این مکالمه به ندیم می گوید:« عمو باید تا فردا شب کارش تموم بشه. ولی من اونو زنده می خوام. خوم باید بهش شلیک کنم.»
وارتولو و مرتضی به مکان مردی به اسم عاکف که به اسلحه نیاز دارد می روند و قول فروش اسلحه هایی زیر قیمت را به او می دهند و توافق می کنند.
عمو جومالی با قرصهای قوی ای که از ندیم گرفته به اتاق یاسمین می رود. سعادت سعی دارد قرصهای یاسمین را به او بدهد اما یاسمین قرص نمی خواهد و انها را رد می کند. عمو جومالی به سعادت می گوید که خودش به یاسمین قرص می دهد و جلوی سعادت با مهربانی قرصهای تازه ای که در جعبه ی داروهای یاسمین گذاشته را به او تعارف می کند. یاسمین با ترس می گوید:« به خدا به هیشکی چیزی نمی گم. ولم کن خواهش می کنم.» او از عمو می خواهد که از اتاق بیرون برود و برای اینکه او را از انجا بیرون کند قرصها را میخورد.
جومالی و یاماچ بار اسلحه ها را وارد گودال می کنند و انها را به انباری می برند. وارتولو و افرادش هم انها را تعقیب می کنند و وارد انبار می شوند و در انجا دنبال اسلحه ها می گردند و به جای ان با دستمال های قرمزی که یاماچ برای وارتولو در جعبه ها گذاشته رو به رو می شوند. وارتول با دیدن دستمالها لبخندی می زند و می گوید:« یاماچ تو مارو زیادی دست کم گرفتی.» او به مرتضی زنگ می زند و از او می خواهد وارد عمل شوند. انها اسلحه های واقعی را در خانه ی علیچو پیدا کرده اند. وارتولو خودش را به انجا می رساند و با داروی گیاهی علیچو را می خواباند و اسلحه ها را می دزدد. فردا صبح در جلوی قهوه خانه، یاماچ نمی تواند اسلحه های مردم را تامین کند و شرمنده می شود. او که می داند همه چیز زیر سر وارتولو است با خشم به او نگاه می کند. وارتولو که اسلحه ها را زیر قیمت به عاکف فروخته، پول اسلحه ها را به مردم نا امید و بی پول نشان می دهد و رو به انها می گوید:« هر کی به پول نیاز داره و باید غذا ببره خونش و کار و بار می خواد بره تو قهوه خونه.» جوانها یکی یکی از کنار یاماچ جدا می شوند و به قهوه خانه می روند.
صبح اکین که تمام شب در انبارها کار داشته به خانه می رسد و وارد اتاقش می شود. او یاسمین را بی هوش و در حالی که از دهانش کف بیرون امده می بیند…

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان  سریال گودال قسمت 393 لذت برده باشید. در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال گودال قسمت 394 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *