خلاصه داستان سریال تلخ و شیرین قسمت ۵۴ + زیرنویس و دوبله

کورای به شدت دنبال گزیده است و به همه جا زنگ می زند تا جاهد را پیدا کند. سودا از او می پرسد که اگر جای گزیده او گم شده بود چه کار می کرد و کورای می گوید که تمام کوچه ها را به دنبالش می گشت. دوباره سودا می پرسد: «اگر دو نفر را همزمان دوست داشته باشی معنیش چیه؟ » کورای می گوید که معنیش این است که عاشق نفر اول نبوده ای.

اونور ، زینب و بوراک به خانه حیات خانم می رسند و به او خبر می دهند که جاهد گزیده را دزدیده است. اما حیات که با جاهد قرار گذاشته است به کسی چیزی نگوید به آنها می گوید که دخالت نکنند و بگذارند پلیس کار خودش را بکند. ولی حیات حتی به پلیس هم چیزی نگفته است.

حیات تا صبح بیدار می ماند و صبح زود جاهد با او تماس گرفته و می گوید تا یک ساعت دیگر به کارخانه قدیمی بیاید و زینب را با خود بیاورد و گزیده را پس بگیرد. حیات با عجله سوار ماشینش می شود و می رود و فلاح که در ماشینش منتظر اوست تعقیبش می کند. کمی بعد حیات به آدرس مورد نظر جاهد می رسد و به او التماس می کند که خواهرش را آزاد کند و در عوض حیات هم کمکش می کند که مشکلاتش حل شود. جاهد که می بیند زینب همراه او نیست چاقویش را درمی آورد اما در همین لحظه آقای فلاح به طرف او هجوم می آورد و جاهد پا به فرار می گذارد. حیات که نگران گزیده است با گریه به آقای فلاح می گوید: « جاهد را تحریک نکن چون ممکن است جان گزیده به خطر بیفتد. » ولی فلاح او را در آعوش می گیرد و می گوید که نمی توانسته او را تنها بگذارد.

کورای، سودا، اونور، زینب، بوراک و حتی نادر تصمیم می گیرند بروند و هرجور شده گزیده را پیدا کنند. زینب آدرس محله جاهد را می داند ولی خانه اش را نمی شناسد. آنها به محله جاهد می رسند و از قهوه خانه چی سراغ او را می گیرند ولی کسی با آنها همکاری نمی کند. یکی از افراد هم با گوشی به جاهد خبر می دهد که در خطر است. زینب و سودا این را می شنوند و او را تعقیب می کنند. آن مرد به محل نگهداری گزیده می رود و به افراد جاهد می گوید که مواظب باشند تا لو نروند.

یکی از افراد جاهد که رقص گزیده را در دیسکو دیده به فکر سواستقاده از او می افتد و داخل اتاق او می شود و اذیتش می کند. گزیده فریاد می کشد و کمک می خواهد. سودا و زینب که بیرون خانه منتظرند صدایش را می شنوند و به دوستانشان که در قهوه خانه هستند خبر می دهند. سودا فکری به خاطرش می رسد و به بهانه آب خواستن در خانه جاهد را می زند. و وقتی حواس افراد جاهد پرت می شود گزیده را فراری می دهند.

در همین حال جاهد که از دست فلاح فرار کرده بود خودش را به خانه اش می رساند و سودا را گروگان می گیرد و چاقو را زیر گلویش می گذارد. کورای با دیدن این صحنه فریاد می کشد اما کاری از دست کسی ساخته نیست. فلاح و حیات هم سر می رسند و بالاخره پلیس ها وارد ماجرا می شوند. جاهد که می بیند همه راه ها به رویش بسته است سودا را رها کرده تسلیم می شود. حیات با دیدن خواهرش که سالم است همه بچه ها را در آغوش می گیرد.

بعد از دو روز در مدرسه آقای شریف حیات خانم را به دفتر خود صدا کرده و رقص گزیده را نشانش می دهد. و می گوید: «این برای مدرسه صورت خوشی ندارد. » حیات از آقای شریف می خواهد که فعلا با گزیده کاری نداشته باشد، خودش با گزیده صحبت می کند.

شعله، وکیل فلاح که به فکر انتقام گرفتن از فلاح است توسط دوستش متوجه می شود که نامزد حیات خانم او را در مجلس عقدش رها کرده و هرگز برنگشته است. او با شنیدن این خبر سر از پا نمی شناسد و برای به هم زدن رابطه حیات و فلاح خودش را آماده می کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *