خلاصه داستان سریال تلخ و شیرین قسمت ۶۱ + زیرنویس و دوبله

حیات که هیچ شکی به احساسات فلاح نسبت به خودش ندارد به پیشنهاد ازدواج او جواب مثبت می دهد. فلاح حلقه ی نامزدی را دست او می کند و همدیگر را در آغوش می گیرند.

سودا که دیگر به بوراک احساسی ندارد از بوسه ی او ناراحت شده می گوید: «من اسباب بازی تو نیستم که هروقت خواستی بازی کنی و هروقتم نخواستی دور بیندازی. » گزیده کشیده ای به صورت بوراک میزند و می گوید: «من به خاطر تو با خواهر و دوستانم درگیر شدم. » بوراک که می فهمد اشتباه کرده است به دنبال گزیده می دود ولی گزیده می گوید: «از زندگی من گمشو! »

کورای به سودا نزدیک می شود و می گوید: «بوراک و گزیده ما را فریب دادند و الکی گفتند جدا شده اند. » و ادامه می دهد: «منو تو هنوز باهم دوست هستیم و به این زودی از هم جدا نمی شویم. » ولی تمام روز را به سودا و روزهایی را که با او گذرانده بود فکر می کند و عکس های او را تماشا کند.

حیات از نادر می شنود که گزیده و بوراک از هم جدا نشده اند و به همه دروغ گفته اند. حیات به گزیده می گوید: «به چشم های من نگاه می کنی و بازهم دروغ می گویی. من نمی دانم با تو چه کنم. » گزیده می گوید: «دیگر فرقی نمی کند. چون بوراک از زندگی من بیرون رفته است. من هرگز پشیمان نخواهم شد. »

حیات و فلاح تصمیم می گیرند مهمانی شام کوچکی برگزار کنند و به کورای و گزیده خبر نامزدی شان را بدهند.

هم کلاسی ها دور هم جمع شده اند و درباره پارتی دیروز صحبت می کنند. همه از بوراک ناامید شده اند و می گویند که از وقتی توی فوتبال قرارداد بسته کلا اخلاقش عوض شده است. و وقتی تارکان و آسیه از دروغ بودن جدایی بوراک و گزیده می گویند، کورای فکرش پیش سودا است واصلا صحبت آنها را نمی شنود. سودا سرکلاس به گزیده می گوید که بوسه ی بوراک تقصیر او نبوده است. گزیده هم می گوید: «تو درمورد رابطه ات با کورای به من دروغ گفتی! دیگر نه تو و نه بوراک برایم اهمیتی ندارید. » بوراک دوباره از گزیده عذرخواهی می کند و می گوید بخاطر مستی دست خودش نبوده. ولی گزیده رابطه شان را تمام شده می داند. آنها داد و بیداد راه می اندازند و دعوا می کنند و بچه ها دورشان جمع می شوند. همه در مقابل بوراک جبهه می گیرند و کورای بر سر بوراک فریاد می زند که دست از سر گزیده بردارد. در همین حال حیات خانم وارد کلاس می شود و همه آرام می گیرند. او جعبه ی کیکی در دست دارد و دانش آموزان را به دو گروه تقسیم می کند و به آنها می گوید: «هر گروهی که سوال من را درست جواب دهد کیک مال اوست. » سوالش این است: کتاب سماور اثر کیست؟ همه ی بچه ها با اشتیاق به سمت کتابخانه ی مدرسه می دوند تا زودتر جواب را پیدا کنند. زینب که در گروه کورای است جواب را پیدا می کند و همه به سمت کلاس می دوند.

از آن طرف بیتا خانم که از نحوه ی خواستگاری آقای فلاح از حیات خانم در سینما ذوق زده شده به شریف می گوید: «بهتر است مثل فلاح با یک ایده ی جدید از من خواستگاری کنی وگرنه با تو ازدواج نمی کنم. » شریف که نمی داند چه کار کند توی سر خودش می زند. مستحق پیشنهاد می دهد که شریف در حضور یک گروه موسیقی خواستگاری کند چون هزینه اش هم کمتر است.

 

Gun ay

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *