خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۴۴ + زیرنویس و دوبله

 

وقتی جمیل خبر دزدی را میدهد، فیلیز شوکه و دستپاچه می شود. نهال سریع با عصبانیت به خانه رفته و ساواش را بیرون می آورد تا به خانه بروند. سلیم نیز با ناراحتی از آنجا می رود.‌
توفان و تولای و چیچک به آتلیه می روند تا ببینند چه اتفاقی افتاده. فیلیز بخاطر عصمو که از رفتن ناگهانی ساواش ناراحت شده، به داخل خانه می رود. باریش نیز همراه او آمده و سعی میکند عصمو را آرام کند. آنها عصمو را می‌خوابانند. کمی بعد، توفان تماس میگیرد و خبر میدهد که تمامی لباسهای آماده شده برای تحویل دزدیده شده اند. فیلیز به شدت ناراحت شده و نمی‌داند باید چه بکند. پلیس در آتلیه در حال بررسی است تا بتواند مدرکی از دزدها پیدا کند. حال چیچک در آتلیه بد است و به خسارت وارده فکر میکند.
در خانه، باریش با فیلیز در مورد خودشان حرف می زند. او میگوید که از این به بعد تحت هیچ شرایطی نباید همدیگر را ترک کنند و چون قرار است روزهای سختی را برای به هم رسیدن طی کنند باید پشت یکدیگر باشند. او به فیلیز قول میدهد که او را رها نکند.
در خانه نهال، به ساواش توضیح میدهد که باریش آنها را ترک کرده، ولی آنها باید با همدستی یکدیگر باریش را دوباره به دست بیاورند. او کمی بعد با سلیم تماس میگیرد و از او میخواهد که با یکدیگر همدست شوند تا انتقام رفتار زشت باریش و فیلیز را بگیرند. سلیم میگوید که نمیخواهد چنین کاری کند و گوشی را قطع میکند. نهال سپس با یکی از همکاران خود تماس گرفته و از او میخواهد که پرونده پدر باریش و همچنین پرونده فیلیز که در زندان بود را برای او آماده کند.
مردی در خیابان از رهگذرها اسم چیچک را میپرسد و خودش را شوهر او معرفی میکند و دنبال او میگردد.
حکمت در خیابان ، زینب و فکری را میبیند. او از دست زینب که بی خبر با فکری میگردد عصبانی است. او در مورد دزدی از آتلیه به آنها خبر میدهد. زینب میگوید که ایرادی ندارد، زیرا فردا با فروش ماشین سهم ارث فکری پولدار می شوند. حکمت از دست زینب بخاطر دخالت در کارهای فکری عصبانی شده و او را با خودش به خانه می برد.
جمیل، چیچک و تولای و توفان را به خانه می رساند. تولای و توفان که تازه آشتی کرده اند، به خانه خودشان می روند. جمیل از چیچک میخواهد که کمی بیرون بماند تا با یکدیگر حرف بزنند. کمی بعد، چیچک به داخل می رود. هنگامی که جمیل میخواهد برود، شوهر چیچک را در کوچه میبیند. او وقتی از شوهر چیچک کارت شناسایی میخواهد و اسمش را می‌پرسد ، او سریع فرار میکند. جمیل دیگر پیگیر نمی شود.
صبح، نهال بعد از بررسی پرونده، با سلیم دوباره تماس میگیرد و بعد از پر کردن او نسبت به فیلیز و کثیف نشان دادن او، از او میخواهد که در مقابل باریش، وکیل او باشد و از او دفاع کند. سلیم که سردر گم شده است، میگوید که به او خبر میدهد.
باریش با نهال تماس میگیرد تا به خانه بیاید و با یکدیگر صحبت کنند. نهال با ساواش صحبت میکند و به او میگوید که پدرش قرار است در مورد جدایی و طلاق صحبت کند‌، و از ساواش میخواهد که حرف پدرش را در ظاهر تایید و قبول کند .
در آتلیه، دستیار آقا منصور که قرار بود سفارش ها را تحویل بگیرد به آتلیه می آید. فیلیز به او توضیح میدهد که دزد آمده و تمامی سفارشات را برده است. دستیار آقا منصور عصبانی می شود و میگوید که آقا منصور در مورد مسائل کاری حساس است و حتما کارها را میخواهد. او با عصبانیت بیرون می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *