خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت ۲۶ + زیرنویس و دوبله

۶iux4AG1DRU
سنجر نگاهی به پای زخمی و سر و صورت کبود ناره می اندازد و می پرسد: «چه کسی این بلا را سرت آورده؟ » ناره می گوید: «نمیدانم و کسانی را که من را دزدیدند را نمیشناسم ولی میدانم کسی که شمارو لو داده پدرم بوده است. » سپس برای این که ملک از این شلوغی و هیاهو نترسد برایش دست تکان می دهند. سنجر توصیه های لازم را به یحیا می کند و او فورا به مادرش می گوید که باید به خانه برگردند چون پلیس ها خانه را تفتیش می کنند و باید پول ها را از گاوصندوق بردارند. گاوروک هم بنا به خواست سنجر، زهرا و ملک را به کلبه جنگلی می رساند تا ملک شاهد دستگیر شدن پدرش نباشد. سنجر ناره را تا دم ماشین می رساند و وقتی ناره از او می پرسد که آیا آنها در این اختلاس دست داشته اند؟ گیدیز و سنجر اعلام به گناهی می کنند. ناره باور می کند و می گوید: «اگر به من بگویید که پول هایتان را چطور به دست اورده اید می توانم در مورد تهمت های پدرم از شما دفاع کنم. »

سفیر چلبی با آکین تماس می گیرد و خبر می دهد که آن دهاتی ها بازداشت شده اند. آکین می گوید که در حال آمدن به ترکیه است تا با ناره معامله کند.

سنجر وگیدیز به اداره پلیس برده می شوند و ناره و موگه به سرعت به سمت مارینا می روند و با هوشیاری ناره تا قبل از رسیدن پلیس پول ها و مدارک را از گاوصندوق برمی دارند و از شرکت خارج می شوند. ناره به پزشکی قانونی می رود و گواهی ضرب و شتم می گیرد.

وقتی یحیا به عمارت می رسد، پلیس ها گاوصندوق را خالی کرده و همه مدارک را با خود برده اند. هتل ها و املاک به همراه عمارت افه اغلو پلمپ می شود و پول های توی بانک بلوکه می شود. خالصه با فهمیدن این اتفاقات از حال می رود.

گیدیز در بازداشتگاه از سنجر می پرسد آیا از این که ناره او را باور کرد ولی او ناره را نه پشیمان است؟ سنجر به فکر فرو می رود.

در کلبه جنگلی، ملک از زهرا می پرسد که چرا به اینجا امده اند در حالی که پدرش در زندان است؟ گاوروک به او می گوید: «پدرت نیازی به نجات دادن ندارد چون بی گناه است وبه زودی آزاد خواهد شد. »

دو بازرس وارد اداره پلیس می شوند و به سراغ سنجر و گیدیز می روند. انها از هرکدام جداگانه بازجویی می کنند. بازرسین می گویند: «هشت سال پیش نه میلیون از شهرداری دزدیده شده و شش ماه بعد به انجا برگردانده شده. » سنجر می گوید: «گیدیز در بازار بورس سرمایه گذاری کرد و آن پول را به دست اورد و در نهایت با من شریک شد. ما از پول های دزدیده شده شهرداری خبر نداریم. » گیدیز هم به بازپرس می گوید: «من هرگز از شهرداری دزدی نکرده ام. بلکه خودم آن را به دست اورده ام. » کمیسر که می بیند سنجر اعتراف نخواهد کرد به او می گوید: «پدر گیدیز شهردار و پدربزرگش خان بوده و از تو که پسر کشاورز ساده بودی سواستفاده کرده تا به هدف هایش برسد. » سنجر با پوزخند می گوید: «با قرار دادن من در مقابل گیدیز و جریحه کردن احساسات من نمی توانی به هدفت برسی! »

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *