خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت ۳۹ + زیرنویس و دوبله
خالصه وقتی از مهمانی افه اغلوها برمی گردد و به گیدیز می گوید به خانه اشه برود و پول های امانتی را از او بگیرد، گیدیز بهانه می اورد که خسته است و در مقابل درخواست صد هزار دلار موگه به می گوید که فردا پول را واریز خواهد کرد. رفیقه دست بردار نیست و می گوید: «اجازه نمی دهم پول های ما قسمت خالصه شود! » و گیدیز و موگه را مجبور می کند به خانه اشه بروند.
اشه و دودو که از مهمانی برگشته اند به همراه گیدیز و موگه سر وقت پول ها می روند ولی صندوق خالی است و یاداشت ناره را پیدا می کنند.
سنجر از این که ناره ملک را با خود برده و به جای این که برای او نامه بنویسد برای گیدیز نامه ای نوشته دلخور و غمگین و عصبی است. او به اصطبل می رود و قصد دارد نامه های ناره را که از کودکی برای هم می نوشتند را آتش بزند ولی گاوروک مانع او می شود. سنجر می گوید: «چند ساعت دیگر همراه سفیر چلبی برای برگرداندن دخترم به بارسلونا خواهم رفت. » گاوروک با شنیدن این خبر خودش را به خانه روستایی می رساند تا به ناره هم خبر دهد. سنجر نامه ها را جمع می کند و درونش کیفش می گذارد تا در بارسلونا و جلوی ناره آنها را اتش بزند. منکشه وقتی متوجه می شود که سنجر قصد دارد دنبال دخترش برود، دست او را در دستش می گیرد و می گوید: «شاید ناره دلش نمی خواهد به اینجا برگردد. چرا می خواهی دنبال کسی بروی که بدون خبر دادن به تو به گیدیز نامه می نویسد و دخترت را هم با خودش می برد. او دیگر برای تو غریبه شده اما من دوستت دارم و تو را خوب می فهمم. » سنجر می گوید: «عشق خودت را با مال من مقایسه نکن چون مرتکب اشتباه بزرگی می شوی. » و با عجله از خانه خارج می شود.
گیدیز و موگه به خیال این که پول ها را ناره برده به سراغ سنجر می روند و یادداشت ناره را به او می دهند. خالصه هم که اماده شده تا به خواست سنجر به هتل برگردد با موگه و گیدیز مواجه می شود و موگه می گوید: «ناره به همراه ملک به خارج رفته و پول هایی که در خانه اشه و دودو به امانت گذاشته بودیم را با خود برده است. » سنجر نامه را می خواند و گیدیز به او می گوید: «می توانی دست خط ناره را تشخیص بدهی؟ » سنجر لبخندی می زند و می گوید: « من دست خط ناره را از حفظ هستم. بالاخره یک کار را درست انجام داد. دیگر خیالم راحت است دخترم گرسنه و بی پناه نیست. » و به طرف فرودگاه می رود. خالصه هم وقتی می بیند سنجر به فرودگاه رفت با خیال راحت به خانه برمی گردد.