خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۱۳ + زیرنویس و دوبله

جانسو با بیمارستان تماس میگیرد تا از وضعیت قدیر با خبر باشد. او با ملیس نیز صحبت کرده و سعی میکند او را آرام کند تا نگران قدیر نباشد.
در شرکت، سومرو با عصبانیت به دفتر عظمی آمده و برای او قیافه میگیرد. او بخاطر اینکه هنوز اتاقی برایش در شرکت مهیا نشده، کلافه است و از عظمی میخواهد هرچه زودتر این مسأله را حل کند. او همچنین برای اینکه عظمی را اذیت کند، به او میگوید :«فکر کنم بهتره یه مدت همدیگه رو نبینیم». و از اتاق خارج می شود.
در بیمارستان، پلیس برای بازجویی از جنک بخاطر تصادف می آید. آنها می‌گویند که مشخص شده قدیر، از ماشین بیرون پرت نشده و خودش از ماشین پیاده شده است، اما بخاطر وخامت حالش از هوش رفته است. جنک هیچکدام از اتفاقات را برای پلیس تعریف نمیکند و قدیر را دوست قدیمی خودش معرفی میکند.او یادش می آید که قدیر بخاطر جنک، برای آوردن کمک از ماشین پیاده شده بود. بعد از رفتن پلیس، آزرا طلبکارانه از جنک میپرسد که چرا حقایق را به پلیس نگفت. جنک میگوید:« من خودم این مسأله رو با قدیر درستش میکنم. فعلا بزار به هوش بیاد.»
یک هفته بعد، جنک از بیمارستان مرخص می شود. فریده خانم با خوشحالی در حال تدارک غذا برای اوست. در بیمارستان ، جنک از مقابل اتاق قدیر که همچنان بیهوش است رد شده، و با غضب به او نگاه میکند.
در خانه، هولیا و مسعود در حال غیبت کردن از اطرافیان هستند. هولیا یاد پرونده شکایت مرگ کمال می افتد، و به مسعود میگوید که از نظرش این قضیه کمی مشکوک است، زیرا به محض پس گرفتن شکایت، دیگر هیچ خبری نشد . مشخص است که طرف از آشناها بوده و از مسایل داخل باخبر بوده است.مسعود نیز کم و بیش، گمان های او را تایید میکند.
در خانه سر میز غذا، فریده خانم به عمد بحث را به شب حادثه و مسأله حلقه می‌کشاند. او بالاخره ، علاقه بین جنک و آزرا را به روی آنها می آورد، و از اینکه غیر از خودش همه باخبر بودند گله میکند. آزرا و جنک ابتدا بخاطر واکنش فریده خانم هول می شوند، اما فریده خانم میگوید که امشب آزرا رو برای جنک خواستگاری میکنیم. آنها از اینکه میبینند فریده خانم نیز پشتشان است خوشحال می شوند. سراب از این گفتگو عصبی است.
او نمی‌تواند چیزی بگوید و این خواسته را به اجبار تایید می‌کند. او با کنایه میگوید:« ما آزرا رو از کی باید خواستگاری بکنیم؟» فریده خانم میگوید:« اونش رو درست میکنیم .»
سومرو به کافه می رود. او ابتدا با برهان بحث کرده و به او توهین میکند. کمی بعد، با سراب تلفنی صحبت میکند و وقتی میفهمد آزرا نیز خانه آنها بوده ، به عمد سعی در تحریک جانسو دارد تا او را از دست آزرا عصبانی کند. جانسو از اینکه مادرش همچنان به پلیدی خود ادامه میدهد عصبانی می شود.
در شرکت، مسعود پیش عظمی می رود. او در مورد تصمیم ازدواج عظمی با سومرو، سعی میکند غیر مستقیم به او هشدار دهد و از او میخواهد با اطمینان و کسب اعتماد این کار را انجام دهد.سپس وقتی عظمی را مصمم می‌بیند، برای نقشه پیشنهاد ازدواج، به عظمی ایده می دهد.
در رستوران، آزرا ماجرا را برای مینه تعریف میکند. مینه از اینکه بالاخره همه چیز در حال درست شدن است خوشحال می شود. آزرا کمی پکر است. وقتی اوستا فرهاد علت را می‌پرسد، آزرا از جای خالی پدر و مادرش صحبت میکند. اوستا فرهاد تصمیم می‌گیرد به جای پدر آزرا در مراسم خواستگاری شرکت کند، و آزرا از این پیشنهاد خیلی خوشحال میشود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *