خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۱۰ + زیرنویس و دوبله

آزرا و جنک با خوشحالی از کلانتری بیرون می آیند. جنک از آزرا میخواهد شب برای شام به خانه فریده خانم بیاید. آنها دیگر ابایی از اینکه رابطه شان را برملا کنند ندارد. آزرا میخواهد در مورد خودشان به مینه بگوید. جنک از او میخواهد این قضیه فعلا به گوش مادرش نرسد تا در فرصت مناسب به او بگویند. جنک آزرا را به رستوران می رساند. آزرا از او میخواهد که ماجرا را به فریده خانم نیز بگویند زیرا او هم به آنها شک کرده است.
عظمی ، سومرو را به یک رستوران سطح پایین و محلی می برد. سومرو از این مسأله معذب است. عظمی فکرش درگیر است و مثل همیشه نیست. او به سومرو میگوید :«هر زمانی هر اتفاقی که بیفته من کنارت خواهم بود. من هم ممکنه وارد جنگ های جدید بشم. ممکنه شکست بخورم و همه چیزو از دست بدم. می‌دونم که اون موقع هم تو کنارم خواهی بود». سومرو با تعجب و تردید میگوید :«البته که هستم. اما تو شکست نمی‌خوری.تو آدم قوی هستی.»
قدیر با ملیس تماس میگیرد و برای شام با او قرار میگذارد. او به ملیس میگوید که یک قرار ویژه است و قرار است او را سوپرایز کند. ملیس با تصور اینکه قدیر میخواهد از او خواستگاری کند، از خوشحالی سر از پا نمی‌شناسد. او در مقابل کنجکاوی آردا برای خوشحالی اش، نمره خوب در امتحانش را بهانه میکند.
قدیر بعد از تماسش با ملیس، به رستوران برای دیدن آزرا می رود. او برای آزرا آرزوی موفقیت کرده و از اینکه نتوانسته بود خودش برای او کاری کند معذرت خواهی میکند. آزرا از برخورد او متعجب می شود و فکر میکند که قدیر در حال خداحافظی از اوست، اما قدیر چنین چیزی را انکار میکند. بعد از رفتن قدیر، ملیس با آزرا تماس گرفته و با ذوق به او میگوید من فکر میکنم قدیر میخواد ازم خواستگاری کنه. او ماجرا را برای آزرا تعریف میکند.آزرا که رفتار عجیبی از قدیر دیده است، متعجب می شود.
در شرکت،اقای دوغان مسئول مالی دم اتاق جنک می رود. فریده خانم او را می‌بینید و میگوید که جنک هنوز نیامده. آنها به اتاق فریده خانم رفته و آقای دوغان اطلاع میدهد که فردی را که برای سومرو پول می‌فرستاده پیدا کرده اند. فریده خانم میگوید که خودش اطلاع داشته و از آقای دوغان میخواهد این خبر را از جنک پنهان کند. کمی بعد جنک به شرکت رسیده و به اتاق فریده خانم می آید. او با دیدن آقای دوغان پیگیری پرونده سومرو را میکند اما دوغان به دروغ میگوید هنوز خبری نرسیده.
ملیس با خوشحالی حاضر شده و سر قرار با قدیر می رود. قدیر به او میگوید که میخواهد در مورد مسأله ای با او صحبت کند. او دست ملیس را میگیرد. ملیس از خوشحالی اینکه قرار است خبر پیشنهاد ازدواج را بشنود، استرس دارد. قدیر ناگهان در مورد اینکه نمی‌تواند با ملیس ادامه دهد صحبت میکند. ملیس شوکه شده و علت این رفتار قدیر را درک نمیکند. او فکر میکند پای کس دیگری وسط است، اما قدیر اطمینان میدهد که این مسأله شخصی است و به خواهرش مربوط می شود. او بعد از اینکه از رستوران برود، نامه ای به ملیس داده و میخواهد آن را به آزرا بدهد. ملیس به شدت در حال گریه کردن است.
جواهر فروش به شرکت آمده و جنک در حال انتخاب کردن انگشتری خاص و زیبا برای آزرا است. کمی بعد، فریده خانم پیش جنک می آید. او متوجه می شود که جنک به خودش رسیده و خوشحال است. وقتی علت را از جنک می‌پرسد، جنک میگوید که سوپرایز است.
جنک بعد از تمام شدن کارش از شرکت درآمده و به سمت گلفروشی می رود. قدیر جنک را تعقیب میکند. وقتی جنک پیاده می شود، قدیر منتظر او میماند.‌به محض نشستن جنک در ماشین، قدیر نیز سوار شده و ناگهان با اسلحه جنک را تهدید کرده و از او میخواهد به جایی که میگوید برود.
آزرا در خانه در حال حاضر شدن است. ملیس با گریه به خانه آزرا می آید و ماجرا را برای او تعریف میکند. آزرا متعجب شده و سعی در آرام کردن ملیس دارد. ملیس به آزرا میگوید گفت این مسأله به خواهرم مربوط میشه. بخاطر خواهرش از من دست کشید. سپس نامه ای را که قدیر داده بود به آزرا میدهد. در نامه نوشته شده :«من راجع به جنک بهت گوشزد کرده بودم. امشب میفهمی چی گفتم. اجه تنها کسم بود. جنک باعث شد اون بمیره.الان وقت حساب پس دادنه.بخاطر کاری که می‌خوام بکنم منو ببخش». آزرا به شدت نگران شده و هرچه با جنک تماس میگیرد او جواب نمی‌دهد.
قدیر به جنک میگوید :«اجه خواهر من بود. تنها کسم بود. تو اونو از من گرفتی. امشب حساب کاری که کردی رو پس میدی. اون بخاطر تو خودکشی کرد.خواهرم رو عاشق خودت کردی با احساساتش بازی کردی و گذاشتی رفتی.» جنک که تازه متوجه ماجرا شده، با طلبکاری به قدیر توضیح میدهد که او بخاطر اجه با استادی که او را اذیت کرده بود کتک کاری کرده و از دانشگاه اخراج شده است، و اجه جای خواهر او بوده. او میگوید :«من برای اجه آینده م رو خراب کردم». قدیر که میفهمد اشتباه کرده، ناگهان اسلحه را روی سر خودش میگذارد. جنک می‌خواهد او را نجات دهد، برای همین کنترل فرمان از دستش خارج شده و به شدت با دیوار برخورد می‌کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *