خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۳۵ + زیرنویس و دوبله

سومرو به کافه پیش مسعود می رود و با عجز از او میخواهد تا با عظمی تماس بگیرد، زیرا عظمی جواب او را نمی‌دهد. مسعود قبول نمیکند و میگوید که در کارهای آنها دخالتی نمیکند. بعد از رفتن مسعود از کافه، هولیا به آنجا می آید. سومرو که خیلی تنها شده، سراغ او می رود و سعی میکند خودش را به هولیا نزدیک کند. او با مظلوم نمایی از هولیا میخواهد که تنهایش نگذارد. هولیا او را به خاطر گرفتن رستوران از فریده خانم و اذیت کردن او، ملامت کرده و از او ایراد میگیرد. سومرو حق را به خودش میدهد و میگوید که هیچکس او را درک نمیکند و تحت فشار است. او شروع به توجیه کردن خود میکند. هولیا سردرگم میشود و باور نمی‌کند که سومرو بخواد از این به بعد رفتار خوبی داشته باشد و کارهای اشتباهش را تکرار نکند.سومرو در مورد دعوایش با عظمی و جدا شدنشان نیز به هولیا میگوید. هولیا از سومرو میخواهد که به جانسو نیز اهمیت بدهد و هوای او را داشته باشد. جانسو به کافه می آید و وقتی متوجه می شود مادرش پکر است، از او میخواهد که دوتایی به خانه برود و شب را با یکدیگر بگذارنند. سومرو از اینکه رفتار جانسو با او تغییر کرده است ، خوشحال شده و قبول میکند.
دفنه و دو دکتر دیگر که برای شام میز رزرو کرده اند، به رستوران می روند. هنگامی که گارسون برای آنها غذا می برد، غذای روی لباس دفنه میریزد. او سریع به سمت دستشویی می رود تا لباسش را پاک کند. آزرا او را می‌بینید و به او برای تمیز کردن لباسش کمک می‌کند. کمی بعد، قدیر با آزرا تماس میگیرد و خبر میدهد دم در رستوران آمده است. آزرا پیش قدیر رفته و به او بابت نزدیک شدن دوباره به ملیس اخطار میدهد. قدیر میگوید که در این مورد خودش نیز بی خبر بوده و جنک از او خواسته تا با ملیس کار کند. آزرا یاد روز قبل افتاده و از او در مورد کار واجبی که قدیر در مورد جنک با آزرا داشت و نتوانست با او صحبت کند، سوال میکند. او از اینکه بین جنک و قدیر خوب شده متعحب است و علت آشتی آنها را نیز می پرسد. قدیر هول شده و جوابی برای او ندارد. همان لحظه جنک از راه می رسد و صحبت آنها نیمه تمام می ماند. جنک از قدیر میخواهد که برای شب آماده باشد ،زیرا قرار است با هم برنامه ای داشته باشند. قدیر به خانه می رود تا آماده شود.
هنگامی که جنک داخل رستوران می رود، میز دفنه را دیده و برای سلام و احوالپرسی پیش آنها می رود. او سر میز می نشیند و با یکدیگر صحبت میکنند. زرین خانم از دور حواسش به میز آنهاست و در مورد دفنه از سراب سوال میکند. او که نقشه ای در سر دارد، خودش نیز سر میز دفنه رفته و پیش آنها می نشیند. جنک از این رفتار او متعجب و عصبی می شود. زرین خانم از جنک میخواهد که دفنه را به عنوان دکترش به خانه نیز دعوت کنند. او همچنین به بهانه نشان دادن حیاط به دفنه، جنک و دفنه را بیرون می فرستد. سپس خودش پیش سراب رفته و به او می‌گوید که دفنه و جنک به یکدیگر می آیند. آزرا حرفهای آنها را شنیده و ناراحت می شود.
مسعود وقتی برهان را می‌بیند، او را تحریک کرده تا به خانه پیش جانسو برود. او به خانه رفته و به خواسته جانسو، به همراه سومرو سه نفری مشغول شام خوردن می شوند. کمی بعد، عظمی که قصد آشتی با سومرو را داشته، با دسته گلی به خانه سومرو می رود. اما وقتی در خانه باز می شود، با دیدن سومرو و برهان که سر میز بگو و بخند میکنند، شوکه می شود.
وقتی دفنه و جنک داخل برمیگردند ، جنک آزرا و دفنه را آشنا کرده و به آزرا میگوید که دفنه دکتر او بوده است. آزرا با یادآوری اتفاقات اخیر ناگهان به خودش آمده و متوجه می شود که چیزی از او پنهان شده است. او هنگامی که با دفنه تنهایی روبرو می شود ، در مورد ناپدید شدن دیروز جنک به او میگوید، و از او در مورد چیزی که از او پنهان شده با عصبانیت سوال میکند. دفنه با سردرگمی به او خیره می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *