خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۴۲ + زیرنویس و دوبله

فریده خانم در خیابان روی پلی ایستاده و با خودش فکر میکند. او خودش را سرزنش میکند و فکر میکند که راهش را در زندگی گم کرده است. همان لحظه پیرزنی پیش او آمده و از او درخواست کمک می‌کند. او میگوید که گم شده است. فریده خانم از اینکه خودش راهش را گم کرده اما میخواهد به کس دیگری کمک کند، معذب می شود. او دست زن را گرفته و با خود می‌برد.
آزرا و جنک در ماشین هستند و نگران فریده خانم هستند که هرچه تماس می‌گیرند جواب نمی‌دهد. فریده خانم کمی بعد خودش تماس گرفته و خبر میدهد که حالش خوب است و کمی بعد به خانه خواهد رفت. او آن پیرزن را به خانه سالمندان که در آنجا ساکن است می برد. پیرزن از او خیلی تشکر کرده و اصرار دارد تا همراهش داخل برود تا خانه اش را ببیند. فریده خانم با تردید داخل می رود‌. او با چند پیر مرد و پیرزن دیگر که هرکدام داستان غم انگیزی دارند آشنا می شود. امینه خانم، در مورد زندگی خودش با فریده خانم درد و دل کرده و میگوید که به خاطر کبری که داشته خانواده اش او را طرد کرده اند و او پشیمان است اما دیگر فایده ای ندارد. فریده خانم از شنیدن حرفهای او ناراحت شده و در فکر میکرد.
عظمی وقتی میفهمد که مسعود با حرفهایش باعث بهم هم ریختن سومرو شده و مطمئن است که سومرو نیز برای فریده خانم دردسر درست میکند، با عصبانیت به کافه می رود. او با مسعود شروع به دعوا میکند . برهان جلو آمده و سعی دارد آنها را آرام کند و از آنها میخواهد در کافه یا یکدیگر دعوا نکنند. عظمی، مسعود را به زور با خود بیرون برده و سوار ماشین میکند و میخواهد با خودش به جایی ببرد.
او و مسعود دم خانه سومرو می روند. عظمی مسعود را کشان کشان به خانه سومرو می برد و به زور از او میخواهد که از سومرو عذرخواهی کند. مسعود چنین کاری نمی‌کند و میگوید برای حرفهایی که درست بوده دلیلی برای عذرخواهی وجود ندارد. آن دو با یکدیگر گلاویز می شوند. جانسو به خانه آمده و با عصبانیت با آنها برخورد میکند. سومرو که دیگر طاقتش تمام شده با داد و با پلیس تماس گرفته تا از آنها شکایت کند. همگی به کلانتری می روند.
در شرکت، ملیس که همچنان به خاطر اینکه آردا متوجه چیزی بین او و قدیر شده است عصبی است. او از قدیر میخواهد که هرچه زودتر با جنک صبحت کند تا او از خودشان در مورد رابطه ای که دارد بشنود. قدیر سکوت کرده و چیزی نمی‌گوید.
جنک از آزرا میخواهد که تا زمانی که مسأله قاتل پدرش حل شود در خانه آنها بماند. آزرا وسایلش را جمع کرده و به همراه مرت به خانه فریده خانم می روند.
جنک به اتاق فریده خانم می رود‌ فریده خانم با او درد و دل کرده و میگوید که اشتباه کرده است و باعث دل شکستن سومرو شده است. جنک به او حق نمی‌دهد و سومر و را مقصر دانسته و سعی در آرام کردن فریده خانم دارد.
در کلانتری، سومرو از مسعود شکایتی ندارد اما یه عمد از عظمی شکایت میکند و عظمی به بازداشت گاه می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *