خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۵۶ + زیرنویس و دوبله

KuSEiLXiaik
جنک و آزرا هر دو صدای تیر را شنیده و می‌ترسند. آزرا سریع بیرون می آید و جنک را میبیند. جنک به سمت او میدود و آزرا را بغل کرده و به سمت ماشین می برد.
شخصی که فاروک را به قتل رسانده، او را به سمت ماشینش میکشد. آزرا و جنک، جنگلبانی را با اسلحه شکاری می‌بینند و تصور میکنند که صدای تیر او آمده بود. آنها سوار ماشین شده و می روند.
مسعود دم خانه سومرو رفته و با عصبانیت در می زند. او کاغذی مشابه کاغذی که در جیبش بود را مقابل او گرفته و به او میگوید که چرا دست از سرش برنمی‌دارد. او مطمئن است که سومرو و عظمی دست به یکی کرده تا او را متهم به قتل کمال کنند. سومرو میگوید که از حرفهای او سر در نمی آورد و کلافه می شود.او میگوید اگر قصد تهمت زدن به مسعود را داشت، همان ابتدا او را به پلیس معرفی می‌کرد. مسعود او را تهدید میکند که پیگیر ماجرا خواهد بود و در مورد تمام کارهایی که کرده نیز به آزرا خواهد گفت. سومرو کاغذ را پاره کرده و مسعود را از خانه بیرون می کند.
آزرا در ماشین سعی دارد جنک را آرام کند. جنک از دست او خیلی عصبانی است، زیرا برای چندمین بار آزرا از او چیزی را مخفی میکند.جنک ماشین را نگه داشته و با آزرا پیاده می شود. او میگوید که با این وضعیت نمی‌تواند ادامه دهد و باید تصمیم درستی بگیرند. او دیگر به آزرا اعتماد ندارد. کمی بعد او آزرا را به سمت خانه می برد.
در خانه فریده خانم، ملیس و قدیر و آردا در حیاط نشسته اند.
قدیر کلافه شده و بلند می شود تا سراغ جنک رفته و با او صحبت کند. بعد از رفتن او، ملیس با عصبانیت پیش آردا آمده و به او میگوید که اگر به هر دلیلی قدیر را از دست بدهد، او را هرگز نخواهد بخشید. آردا حق به جانب است و مخفی کاری آنها را مسبب این مسائل می داند.
قدیر با جنک تماس میگیرد و میگوید که کار مهمی با او دارد. جنک می‌گوید که در شرکت نیست و بعداً با هم صبحت خواهند کرد. قدیر در ماشین خودش را بخاطر نزدیک شدن به ملیس و خراب کردن همه چیز سرزنش می کند.
جانسو در رستوران متوجه می شود که پدرش رفته است. او نیز حاضر شده و دنبال مرت می رود تا به خانه آزرا بروند.
زرین خانم در اتاقش منتظر نشسته و هنگامی که میفهمد سراب آمده است، سریع بلند شده و تظاهر به جمع کردن چمدانش میکند. سراب خانم موضوع را پیگیر شده و او در مورد جر و بحث با فریده خانم به او میگوید. سراب ابتدا حق را به فریده خانم میدهد، اما زرین خانم حسابی سراب را علیه فریده خانم پر کرده و او را سراغ فریده خانم میفرستد. سراب خانم با فریده خانم بحث میکند و غیر مستقیم از او میخواهد که در کار بچه هایش دخالت نکند. فریده خانم نیز کلافه شده و چیزی نمی‌گوید. سراب خانم نیز با منت میگوید که مادرش را به زور از رفتن منصرف کرده و او دیگر مهمان نیست و مثل فریده خانم از این خانواده و مسائلش سهم دارد. زرین خانم از اینکه به خواسته اش می رسد خوشحال است و در اتاق لبخندی کثیف بر لب دارد.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *