خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۶۵ + زیرنویس و دوبله

P1ulSWMywoM
جانسو و برهان در کافه نشسته و در مورد رفتنشان مشغول صبحت هستند. جانسو در بین حرفهایش، به کتابی که از طرق فاروک یکی از دوستانش هدیه گرفته و همزمان با گم شدن قاتل، او نیز ناپدید شده، و تفکر آزرا که حدس می زند آن دو یک نفر باشند به برهان میگوید. برهان با شنیدن اسم فاروک شوکه شده و متوجه می شود که او از طریق نزدیکی به دخترش قصد رساندن پیغام را داشته است. آزرا با جانسو تماس گرفته و خبر میدهد که شب قرار است در خانه فریده خانم تاریخ عقد را مشخص کنند و از او نیز میخواهد که بیاید. جانسو قبل از رفتن، کتاب را به پدرش می دهد و از او میخواهد که آن را بخواند.
بعد از رفتن جانسو، برهان سریع کتاب را برداشته و به خوبی داخل آن را می‌گردد.او در جلد کتاب متوجه جای خالی فلش می شود و به این فکر میکند که چه کسی آن را برداشته است.
عظمی با پیگیری در مورد برهان متوجه میشود که او در تاریخی که به سومرو گفته است از زندان آزاد نشده، بلکه سه ماه قبل از آزاد شده است. او با سومرو تماس میگیرد تا این خبر را بدهد اما سومرو که بخاطر رفتن جانسو ناراحت است در خانه ماتم گرفته و جواب نمی‌دهد. عظمی دم در خانه رفته و با سومرو صحبت میکند و ماجرا را میگوید.
در کافه مسعود پیش هولیا رفته و از اینکه او در خرید سهام تاخیر انداخته او را ملامت میکند. هولیا توضیح میدهد که این کار را بخاطر جانسو کرده است و از مسعود میخواهد تا رفتن برهان با او بحث نکند و کاری نداشته باشد.
ملیس در اتاقش با ناراحتی و کلافگی نشسته است. او طاقت نیاورده و به قدیر زنگ می زند و شروع به گله از او میکند. قدیر به او میگوید که جنک پیشش آمده بود. او میگوید که شب با ملیس قرار میگذارد تا همدیگر را ببینند و صحبت کنند.
در خانه، مرت در اتاقش مشغول بازی با فلش است. آزرا پیش او آمده و مرت فلش را به او نشان میدهد و میگوید آن را از طریق شعبده بازی به دست آورده. آزرا با او بازی کرده و حرف مرت را جدی نمیگیرد. آنها حاضر شده و به خانه فریده خانم می روند.
همگی آنجا جمع هستند و در مورد عروسی صحبت میکنند. آزرا و جنک خوشحال هستند. برهان با جانسو تماس گرفته و وقتی میفهمد آنها خانه نیستند، به خانه رفته تا دنبال فلش بگردد.
قدیر نیز با ملیس تماس میگیرد و میگوید که دم در خانه آمده است.
ملیس پنهانی بیرون می رود و با قدیر صحبت میکند. قدیر تمام ماجرا را برای ملیس تعریف میکند. ملیس وقتی میفهمد که قدیر برای انتقام از جنک به خاطر خواهرش به او نزدیک شده بود، به شدت عصبانی شده و از قدیر میخواهد که برود. او از قدیر متنفر می شود.
جانسو و آزرا و مرت تصمیم میگیرند به خانه برگردند. جنک آنها را به خانه می برد. جنک مرت را که خوابش برده بغل میکند تا داخل ببرد. برهان در خانه مشغول گشتن است و فلش را پیدا میکند اما فلش زیر کمد می افتد.او در تلاش است تا آن را در بیاورد. او وقتی صدای قفل در را می شنود هول کرده و زمین می خورد. او سریع پنجره را باز میکند تا صدا را بخاطر افتادن چیزی طبیعی جلوه دهد. جنک و آزرا و جانسو از شنیدن صدا شوکه می شوند. جنک به طبقه بالا می رود. او دم در اتاق ایستاده و داخل نمی رود. برهان کنار دیوار اتاق پنهان شده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *