خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۹۸ + زیرنویس و دوبله

بعد از رفتن آزرا، عظمی به سومرو دلداری داده و میگوید :«آزرا دروغ میگه. اگه فیلمی داشت حتما بهت نشون میداد.» سومرو بعد از کمی فکر حرف او را تأیید می‌کند و می‌گوید :«اگه مدرکی داشت مستقیم پیش دادستانی می‌رفت». عظمی میگوید :«بنظر من وکیل آزرا رو پر کرده تا بتونه با این کارها اطلاعاتی کسب کنه. حالا بازم برای احتیاط یه سر به بیمارستان میزنم.».
در رستوران، هولیا برای تبریک شغل جدید سراب به آنجا می رود. سراب کارت جدید رستوران را به هولیا نشان داده و میگوید :«فریده خانم برام چاپ کرده تا به اسم من اینجا رو بشناسن». هولیا به او میگوید :«بعد تو از فریده خانم خوشت نمیاد.دیدی چه فکر خوبی کرده برات». سراب، حق به جانب میگوید :«حتما فهمیده چقدر بهم بی حقه کرده، میخواد اینجوری از دلم در بیاره». او در مورد سومرو از هولیا سوال میکند. هولیا میگوید :«سومرو سهام کافه رو به جانسو داده. اما جانسو قصد کار کردن تو کافه نداره و میخواد به تدریس ادامه بده. علت این کارش رو نمی‌دونم.»
در دفتر فریده خانم، قدیر به دیدن او آمده تا بگوید که قصد دارد از پرونده آزرا انصراف بدهد. فریده خانم متعجب شده و علت را جویا می شود. قدیر میگوید :« بخاطر رفتار بدی که جنک با من داشت این تصمیم رو گرفتم.» فریده خانم که جنک و قدیر را دوست یکدیگر می‌دانست، علت این رفتار را درک نمیکند. قدیر،ماجرای کتک خوردن از جنک را به خاطر تصور اشتباه رابطه خودش با آزرا تعریف میکند. فریده خانم در فکر می رود. کمی بعد، جنک وارد اتاق می شود. قدیر به فریده خانم میگوید :«من تصمیمم رو گرفتم و نظرم عوض نمیشه». و از اتاق بیرون می رود. فریده خانم در مورد کاری که جنک کرده، از او سوال میکند. جنک، تنها بودن آزرا و مراقبت از او را بهانه میکند. اما فریده خانم به او میگوید که حتما به خاطر حسادت بوده. جنک بحث را عوض میکند.
در بیمارستان، آزرا به دیدن فاطمه می رود. او همچنان در کماست. آزرا با ناراحتی از پشت پنجره با او درد و دل کرده و میگوید :«تنها امیدم تویی. یه روزی بیدار میشی و همه حقیقت رو میگی. اونوقت حتی اگه بدیهایی که کردی رو فراموش نکنم، می‌بخشمت و نمیزارم زندان بری».
جنک با قدیر تماس گرفته و از او، در مورد اینکه آیا او از رابطه خودش و آزرا چیزی به فریده خانم گفته است یا نه سوال میکند. قدیر میگوید :«من چیزی نگفتم، اما مادربزرگت زن باهوشیه و خودش حتما فهمیده.»
در شرکت، فریده خانم به فکر رفته، و یادش می آید که بعد از مرگ خاله حسنیه، دخترش نامه ای از او را برای فریده خانم آورد. در آن نامه، خاله حسنیه در مورد رابطه بین آزرا و جنک صحبت کرده، و گفته بود که جنک عاشق آزرا شده است و از فریده خانم خواسته بود به آنها کمک کند تا به یکدیگر برسند. فریده خانم تمام این مدت ماجرا را می‌دانسته و بروز نمی‌داده است.
آزرا و آردا، مرت را از مدرسه گرفته و به رستوران برمیگردند. آنها در مقابل کنجکاوی سراب خانم، خرید برای رستوران را بهانه میکنند.
شب بعد از کار، آزرا مرت را به خانه جدید میبرد. او خیلی ذوق زده است و تمامی خانه را به مرت نشان میدهد . سپس او را به اتاق مرت می برد‌. مرت از اتاقش خیلی خوشش آمده و هر دو آنجا با یکدیگر بازی و خوشحالی میکنند.
در خانه، فریده خانم، برای آزرا و مرت غذا آماده کرده و برای مرت اسباب بازی خریده و میخواهد شب به خانه آنها برود. او از جنک میخواهد که او را برساند اما جنک کار را بهانه میکند. فریده خانم اصراری نکرده و به همراه حسن می رود. ملیس نیز تصمیم می‌گیرد به همراه فریده خانم برود. سراب از اینکه میبیند ملیس در حال نزدیک شدن به آزرا است، حرصش میگیرد.
در خانه سومرو ، میز شام مفصلی برای جانسو چیده است. او فکر میکند با واگذاری سهام کافه به جانسو، جانسو با او آشتی کرده و مثل سابق می شود‌. جانسو پایین آمده و میگوید :«من شام نیستم.برای شام با بابام قرار دارم.» سومرو از اینکه میبیند جانسو به برهان بابا میگوید و با یکدیگر همچنان در رابطه هستند. عصبی شده و دوباره با جانسو دعوا میکند. او به جانسو میگوید :«تو حق نداری برهان رو ببینی. او یه آدم دروغگو و کثیفه». جانسو هیچ اهمیتی به سومرو نداده و از خانه بیرون می رود. سومرو با حرص ظرفهای شام را شکسته و گریه میکند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *