خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۷۲ + زیرنویس و دوبله فارسی

برهان با آزرا تماس میگیرد و میگوید که جانسو در دسترس نیست و نگران شده است. آزرا میگوید که جانسو قرار بود سر کلاس برود و جای نگرانی نیست.

زرین خانم در خانه از طریق تماس متوجه می شود که خانه اش به فروش رفته است و بدهی هایش تمام شده. او بعد از تماس آهی کشیده و افسوس میخورد. فریده خانم به اتاقش در شرکت برمیگردد.

او وقتی متوجه می شود درب گاو صندوق باز مانده استرس میگیرد اما میبیند که چیزی از داخل آن کم نشده است. او سپس با حسن تماس گرفته و از او میخواهد که برای ماه رمضان بسته های خوراکی خریده و آمده کرده و برای خانواده های کم بضاعت بفرستد.

کمی بعد جنک به اتاق فریده خانم می آید. او تعریف میکند که با آزرا به جنگل خاطرات رفته و برای آن نهال کاشته است. فریده خانم از این کار جنک خوشحال می شود.

ملیس و آردا در پاساژ مشغول گشتن هستند. ملیس از دست آردا کلافه شده است و دوست دارد به خانه برگردد. آردا در کافه ی داخل پاساژ دوست ملیس ، گیزم را میبیند و از ملیس میخواهد پیش او بروند.

ملیس بر خلاف میلش قبول میکند. آردا خودش کمی بعد می رود. ملیس می فهمد که این ملاقات اتفاقی نبوده و آردا با گیزم هماهنگ کرده است تا او را ببیند و سرش گرم شود. او و گیزم کمی صحبت میکنند. گیزم به ملیس میگوید که شب، یکی از بهترین باریستاهای قهوه که به ترکیه آمده است جلسه معارفه دارد و او نیز بلیت تهیه کرده است. او از ملیس میخواهد که همراهش بیاید. جنک در اتاق کار خودش نشسته است که جواهر فروش آنها به دیدنش می آید.

او توضیح میدهد که حلقه ازدواجی که جنک برای آزرا خریده بود را در بازار پیدا کرده است و خواسته است تا به جنک اطلاع دهد. جنک میگوید که حلقه دزدیده شده بود و از او تشکر میکند. او حلقه را دوباره خریداری میکند. سراب در خانه نشسته است که عمویش با او تماس گرفته و در مورد فروخته شدن عمارتشان خبر میدهد. سراب که از چیزی مطلع نبوده شوکه می شود. او با عصبانیت به اتاق مادرش می رود و او را بخاطر پنهان کاری اش مورد سرزنش قرار می دهد و با او بحث میکند. زرین خانم میگوید که نمی‌خواسته است که سراب از فریده خانم بابت پس گرفتن خانه پول بگیرد و محتاج منت او باشد‌.

همان لحظه عموی سراب دوباره تماس گرفته و اسم شخصی که خانه را خریده است به او میگوید. سراب با شنیدن اسم وکیل فریده خانم، متعجب می شود و سریع به سمت شرکت می رود. وکیل فریده خانم توضیح میدهد که فریده خانم این عمارت را در واقع برای سراب خریده است و قرار است کارهای واگذاری را انجام دهد و زرین خانم نیز تا هر زمان که بخواهد می‌تواند از آن خانه استفاده کند، او میگوید که فریده خانم نمیخواهد که زرین خانم متوجه ماجرا شود. سراب متاثر می شود. جنک دم رستوران رفته و از آزرا میخواهد بیرون بیاید.

او حلقه ازدواج را به آزرا داده و آزرا به شدت خوشحال می شود. جنک از آزرا میخواهد که دیگر هرگز حلقه را از دستش در نیاورد. کمی بعد، تونا دوست دانشگاهی آزرا در آمریکا با او تماس گرفته و خبر میدهد که برای معارفه باریستایی اش به ترکیه آمده .او از آزرا دعوت میکند و آزرا با خوشحالی قبول میکند.

او سپس ماجرا را برای جنک تعریف میکند. مسعود و عظمی قرار می‌گذارند. مسعود میگوید که چند وقت پیش برقکار رستوران کمال را در کافه دیده و تازه یادش آمده است او که بوده. مسعود مطمئن است این قضیه به برهان مربوط است. جانسو به خانه سومرو می رود. او که حالش خیل بد است بدون اینکه توضیحی بدهد داخل خانه رفته و در بغل سومرو گریه میکند . سومرو نگران شده و سعی دارد او را آرام کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *