خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۶۲ + زیرنویس و دوبله

جنک مدارک دال بر کلاهبرداری عظمی را به تاریک می دهد و به او می گوید که پدرش او را گول زده و با نامردی به فریده خانم و سو استفاده از اعتماد آنها این شرکت را بنا کرده است. تاریک شوکه می شود.
کمال بعد از دیدن پیامهای چیتن، هیجان‌زده و غافلگیر شده و سریع به آزرا زنگ می زند و موضوع را می گوید. آزرا کلافه شده و اهمیتی به حرف های او نمی‌دهد و فکر می کند که دوباره برای عوض کردن تصمیم اودر مورد شکایت، نقشه ریخته است.
قدیر، به عنوان وکیل شرکت استادش، پیش فریده خانم می رود. آنها با یکدیگر صحبت می کنند و قرار می شود پروژه آنها توسط شرکت بررسی شود.
عظمی به شرکت تاریک می رود. تاریک که از دست او عصبانی است، با دیدنش شروع به دعوا می کند و به خاطر کاری که برای تشکیل این شرکت انجام داده از او شاکی است. عظمی این کار، و پول هایی که بالا کشیده را حق تمامی زحمات خودش می داند و می گوید که به خاطر تاریک این کارها را انجام داده است. تاریک توجیه نمی شود و پدرش را تحقیر می کند.
کمال هرچه به چیتن زنگ می زند او جواب نمی‌دهد. او به سمت آدرس می رود. اما وقتی وارد ساختمان می شود، جنازه چیتن را روی زمین می بیند. او هول می شود و وقتی می خواهد از آنجا فرار کند، انگشتر هولیا از داخل جیبش به زمین می افتد.
او سراسیمه به خانه پیش هولیا رفته و ماجرا را تعریف می کند. هولیا که به خاطر مشکلات قبلی، نسبت به مسعود بی اعتماد است، فکر می کند که او خودش چیتن را از ترس شکایت کشته و حالا اظهار بی گناهی می کند. او از دست مسعود عصبانی است و از او می خواهد که خودش را معرفی کند.
جنک به شرکت رفته و موضوع شرکت مشکوک و اینکه آن شرکت متعلق به تاریک است را به فریده خانم می گوید. او سپس دوباره به شرکت تاریک رفته، یک بلیت هواپیما برای دور شدن او از شهر می گیرد و می گوید بهتر است هرچه زودتر آنجا را ترک کند وگرنه در اتفاقات آتی، پای او نیز گیر است.
شب، مسعود از اینکه هولیا او را باور نمی‌کند درمانده شده و در حال بستن چمدان خود برای فرار است. کمی بعد پلیس دم خانه آنها می آید.
آزرا و جنک برای شب با یکدیگر قرار گذاشه اند تا بیرون بروند. سراب از جانسو می خواهد که برای شام به خانه آنها برود. سپس به جنک زنگ زده و موضوع دعوتی جانسو را می گوید، اما جنک میگ وید که شب با آزرا قرار دارد و خانه نیست. سراب به دروغ می گوید که آزرا از مهمان بودن جانسو مطلع است و خودش نیز شب به خانه می آید.
گوشی آزرا خاموش شده است و جنک از اینکه او بی خبر از او، برنامه شب را کنسل کرده دلخور شده است. او هرچه به آزرا زنگ می زند گوشی خاموش است. برای همین راه خانه را در پیش می گیرد. شب بعد از کار، آزرا منتظر جنک است اما از او خبری نیست. وقتی با ناراحتی به خانه می رود، سر میز شام جنک و جانسو را در حال بگو و بخند می بیند و خشکش می زند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *