خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۳۳ + زیرنویس و دوبله

آزرا به رستوران می رود تا گونول را ببیند. او در رستوران با عظمی روبرو می شود و با عصبانیت با او برخورد می کند. آزرا عظمی را مسبب اتفاقات اخیر برای فریده خانم می داند. عظمی در مقابل می گوید: « باید حق بدهی. دلیلی ندارد کسی میراث پنجاه ساله خودش را به یک غریبه بدهد». تاریک جلو آمده و بحث تمام می شود، اما او از نحوه برخورد آزرا با پدرش دلخور و غافلگیر شده است. آزرا پیش گونول رفته و ماجرا را برایش تعریف می‌کند. گونول به او می گوید اگر لازم بود به خانه آنها برود.
هولیا و مسعود شب به خانه سومرو رفته اند. سومرو باز هم از آزرا حرف می زند و می گوید: «آزرا تمام این کارها را بخاطر جنک می کند چون آنها از قبل یکدیگر را می‌شناختند». موقع رفتن آنها، مسعود از سومرو برگه توافقی که بابت گرفتن پول امضا کرده بود را می خواهد. سومرو آن را یواشکی به مسعود می دهد اما هولیا این صحنه را می بیند.
مرت در مدرسه یتیم خانه که با فاطمه مانده اند، نیمه شب بیدار شده و به اتاق پیانو می رود. او با نواختن پیانو باعث بیدار شدن و جمع شدن دیگر بچه ها می شود. فاطمه و دوستش از این موضوع مضطرب می شوند چون هنوز به مدیر چیزی نگفته بودند. مدیر یتیم خانه وقتی مرت را می بیند از استعداد موسیقی او شگفت زده می شود. دوست فاطمه ماجرای آنها و ماندنشان در یتیم خانه را تعریف می‌کند. مدیر پیگیر وضعیت مرت است و می خواهد برای او معلم خصوصی برای پیانو بگیرد. فاطمه استرس دارد که مبادا کسی مرت را ببیند و بشناسد.
سراب به خانه خاله حسنیه آمده و به آزرا می گوید: «باید از این خانه بروی». او نمی خواهد دیگر هیچ اثری از آزرا در زندگی شان باشد. خاله حسنیه می گوید: «تو نمی‌توانی او را از خانه من بیرون کنی». اما سراب می گوید: «اینجا خانه فریده است و من این کار را می کنم.» . آزرا در مقابل با ناراحتی سکوت کرده و حرفی نمی‌زند. بعد از رفتن سراب آزرا وسایلش را جمع کرده و می خواهد برود. خاله حسنیه ناراحت است و نمی خواهد این اتفاق بیفتد.
فریده خانم از بیمارستان با برگه سلامت روان مرخص می شود. این قضیه کمی توی ذوق سراب و عظمی می زند چون فکر می کردند نداشتن سلامت روان او حتمی است. در صورت این تاییدیه، شکایت کلاهبرداری آزرا هم به مشکل می خورد.
فریده خانم قبل از رفتن به خانه می خواهد آزرا را ببیند. جنک می گوید: «آزرا دیگر نمی خواهد تو را ببیند و خودش را کنار کشیده.» فریده می گوید: «می خواهم این را از خودش بشنوم.»
وقتی به خانه حسنیه می رود آزرا مشغول جمع کردن وسایلش است. آزرا نمی خواهد چیزی بگوید اما خاله حسنیه تمام ماجرا را تعریف می کند.
فریده خانم از دست سراب عصبانی شده و به آزرا می گوید: «از این به بعد باید در عمارت ما و پیش ما زندگی کنی»‌.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *