خلاصه داستان سریال دستم را رها نکن قسمت ۱۲ + زیرنویس و دوبله

زینب و ملیس دم در دستشویی رفته و به جانسو دلداری می دهند و او را به مجلس برمی‌گردانند.
آزرا بعد از ساعت ها تلاش سوپ را درست کرده و منتظر پخته شدن آن است. جنک دیگر از او خداحافظی کرده و می رود. کمی بعد، عثمان پسر صاحبخانه که فردی قلدر و بی ادب است و تازه از زندان آمده، دوباره برای مزاحمت می آید و به آزرا می گوید «چرا اینجا کاروانسرا شده و هر دفعه پسری می آید، و اینکه از این به بعد اجاره بها بیشتر می شود.» آزرا عصبانی شده و می گوید دست از سرش بردارد ،اما ناگهان عثمان با پای خود به دیگ بزرگ سوپ زده و تمام سوپ را روی زمین خالی می کند و می رود. آزرا بهت زده می شود از اینکه حاصل تمام تلاشش از بین رفته.
همان زمان تاریک که از تولد برگشته بود از راه می رسد. او وقتی وضعیت را می بیند آزرا را با خود به رستورانش می برد و آزرا در آنجا دوباره از اول شروع به پختن سوپ می کند و از تاریک بابت کمکش و دادن لوازم اولیه و شرایط مطلوب برای سوپ پختن از او تشکر می کند. تاریک او را تنها می گذارد و آزرا تا صبح سوپ درست می کند.
صبح وقتی آزرا در رستوران را باز می‌کند ، اولین کسی که وارد می شود جانسو است و با دیدن آزرا شوکه می شود . آزرا می گوید از دوستش تاریک برای انجام آشپزی کمک گرفته است. جانسو فکر می کند آزرا دوست دختر تاریک شده است. آنها با هم صحبت می کنند و آزرا تمام آنچه که این مدت سرش آمده برای جانسو تعریف می‌کند. جانسو از شنیدن این مسایل به خصوص گم شدن مرت خیلی ناراحت و متاثر می شود.
جنک برای جدا کردن سهام خودش از شرکت مادر بزرگ اقدام می کند. او تصمیم خودش را گرفته است و نگاهی پر از حس خشم و انتقام دارد.
بعد از تمام شدن کارش ، به خانه آزرا می رود که در آنجا باز با عثمان رو به رو می شود. عثمان به او می گوید که دیشب با او چه کرده و آزرا هم شب بعد از رفتن او با پسر دیگری رفته است. جنک از حرف های او عصبانی می شود و عثمان را هم کتک می زند و می رود و هرچه به آزرا زنگ می زند او جواب نمی دهد.
جانسو به خانه رفته و از دست مادرش بابت اینکه در مورد گم شدن مرت به او چیزی نگفته عصبانی است. سومرو می گوید دانستن او فرقی به حال قضیه نمی‌کرده و قصد ناراحت کردن او را نداشته. جانسو که دیگر از دست رفتارهای مادرش به ستوه آمده، به او هشدار می دهد که یا آزرا را به خانه خودمان می آوریم یا من هم از این خانه می روم. سومرو مجبور می شود حرف او را قبول کند‌.
آزرا به همراه فریده خانم و حسن به محله ای می روند و سوپ های نذری را پخش می‌کنند. فریده خانم از سوپ آزرا خیلی خوشش آمده است.
وقتی آزرا به خانه می آید زن صاحبخانه ماجرا را برایش تعریف می کند و می گوید پسر من مایه دردسر است و از آزرا می خواهد خانه را خالی کند. او به جنک زنگ زده و با عصبانیت از او دلیل این رفتارهای پرخاشگرانه را می پرسد و او را بابت بی خانمان شدندش مقصر می داند‌ و گوشی را روی او قطع می‌کند.
وقتی در حال جمع کردن چمدان خود است سومرو و جانسو سر می رسند و از او می‌خواهند که با آنها زندگی کند. آزرا با عصبانیت، مسبب گم شدن مرت و تمام اتفاقاتی را که برایش افتاده را سومرو می داند و حاضر به رفتن با آنها نمی شود.
آزرا چمدانش را برداشته و به رستوران تاریک می رود . با خجالت و شرمندگی از تاریک می خواهد دو سه روز را در آشپزخانه بخوابد تا بتواند برای خودش خانه پیدا کند. تاریک به اصرار او را راضی می کند به خانه تاریک برود و خودش در خانه پدرش بماند. آزرا قبول میکند و آنها راهی می شوند.
دوست زنی که مرت را دزدیده در روزنامه اعلامیه گم شدن او را می بیند و آن زن را سرزنش می کند و آن قدر با او حرف می زند تا راضی می شود بچه را تحویل بدهد. آنها تلفن را به مرت می دهند و او به سومرو زنگ می زند و سومرو دنبال او می آید.
جنک به خاطر اینکه بتواند پول خانه برای آزرا جور کند، علیرغم میل خودش، پیشنهاد مبارزه کشتی را قبول می کند و شب به رینگ می رود. او پیروز می شود و پول را می گیرد و به خانه آزرا می رود، ولی می بیند او آنجا نیست . وقتی به آزرا زنگ می زند او جوابش را نمی دهد و گوشی را خاموش می کند‌.
آزرا به خانه تاریک رفته و آنجا روی مبل خوابش می برد. جنک بی خبر از همه جا، تصمیم دارد که شب را به خانه تاریک برود .او کلید خانه را دارد. وقتی در را باز می‌کند ، با دیدن آزرا در خانه شوکه می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *