خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت 10

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال زمستان سخت (زمهریر) قسمت 10 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال زمستان سخت قسمت 10

هنگامی که خانواده آیاز می روند، ارتان به آیاز میگوید که از فردا، مته، برادر کوچکترش را سر کار بیاورد.

آیاز که قبلاً به مته گفته بود حق نزدیک شدن به شرکت آنها را ندارد و باید از ارتان فاصله بگیرد، از این قضیه عصبی می شود.

مته خودسر به شرکت رفته و از ارتان تقاضای کار میکند و ارتان که به نفع اوست تا آیاز را به خودش وابسته تر کند، قبول میکند.

وقتی فیروزه به خانه می رسد، با دیدن فاروق به شدت عصبانی می شود. فاروق دست پیش گرفته و به خاطر دیر به خانه آمدن فیروزه او را دعوا میکند. فیروزه با دادو فریاد، به او میفهماند که حق دخالت در زندگی اش را ندارد و با حرص به اتاق می رود .

فاروق از اینکه عالیه مثل همیشه از او دفاع نکرده، طلبکار می شود. عالیه خود فاروق را مقصر میداند.

او سپس به اتاق فیروزه می رود تا او را نصیحت کند. فیروزه از اینکه عالیه فاروق را بخشیده و به خانه راه داده عصبانی است. عالیه با درماندگی میگوید که او پسر اوست و نمی‌تواند کاری کند.

مادر ارتان به اتاق او می رود و به او هشدار میدهد که باید از فیروزه فاصله بگیرد زیرا در شأن خانواده آنها نیست. ارتان با قاطعیت به مادرش میگوید که باید به بودن فیروزه عادت کند و اوضاع طبق خواسته او پیش خواهد رفت.

در خانه، آیاز با مته دعوا میکند . مته که پسری طلبکار و خودسر است، میگوید که کار در شرکت حق اوست و آیاز نباید فقط خودش را مستحق استفاده از پول و مزایای آنها بداند . آیاز عصبانی شده و مته را کتک می زند و فیلیز و صفیه آنها را جدا می‌کنند.

آخر شب، صفیه بی مقدمه به روی آیاز می آورد که متوجه شده است که فیروزه ای که امشب به خانه ارتان آمد، همان عشق سابق آیاز بوده است. آیاز هول شده و چنین چیزی را انکار میکند.

صبح روز بعد، آیاز پیش دوست وکیل خود می رود و تعریف میکند که متوجه شده است که کارگری که بخاطر شهادت دروغ او به زندان رفته، پدر فیروزه بوده و فیروزه برای انتقام و نجات پدرش به شرکت ارتان آمده است.

او سپس ماجرای قتل پدرش را نیز برای او تعریف میکند و میگوید که بخاطر نجات مادرش، مجبور به کمک گرفتن از ارتان شده و به همین خاطر فیروزه را رها کرده است. دوست او شوکه می شود و تازه دلیل همه رفتارهای آیاز را می فهمد.

آیاز میگوید که بخاطر کمک به فیروزه، تصمیم دارد شهادت خود را پس بگیرد و در ازایش بخاطر تهدید ارتان، خودش را قاتل پدرش معرفی کند و جزای آن را نیز می‌پذیرد. او از دوستش میخواهد که کارهای اداری را شروع کند.

در خانه ارتان، عموی او که ظاهراً با او رابطه خوبی ندارند تماس گرفته و ارتان از اینکه او در مورد مشکلات سر ساختمان و طرح شکایت علیه آنها با خبر شده است، عصبی می شود. ارتان به اتاق مهوش می رود تا از او بپرسد که چه کسی به عمویشان خبر داده است.

مهوش، پنهانی در حال صحبت تلفنی با شخصی به نام وورال است که گویا معشوقه اوست. او هول شده و تماس را قطع میکند و در جواب ارتان میگوید که حتما از اخبار شنیده است زیرا همه این ماجرا را میدانند.

ارتان میگوید که به هیچ وجه نباید عمویشان علیه آنها مدرکی پیدا کند، زیرا آن وقت شرکت را از آنها خواهد گرفت و سهیم خواهد بود.

بعد از رفتن ارتان، مهوش متوجه می شود که تماسش با وورال قطع نشده و او همه چیز را شنیده است. او به وورال میگوید که همه حرفها را باید نشنیده بگیرد.

آیاز که دیگر نیت فیروزه را فهمیده است، با دوستش تماس گرفته و میگوید که در صورت تحقیق از طرف ارتان، برگه جعلی کارآموزی فیروزه را تایید کنند تا ارتان به چیزی شک نکند.

فیروزه به همراه وکیل به دادسرا رفته و به پرونده دسترسی پیدا میکنند. او اظهارات آیاز و امضای او را در پرونده می بیند و از شهادت دروغ او علیه پدرش به شدت عصبانی می شود. او با گریه پیش شعله می رود و ماجرا را برای او تعریف میکند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال زمستان سخت قسمت 10 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال زمستان سخت قسمت 11  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *