خلاصه داستان سریال سیب ممنوعه قسمت ۲۱۶ + زیرنویس فارسی و دوبله

در این مطلب خلاصه داستان قسمت ۲۱۶ سریال سیب ممنوعه را برای شما آماده کرده ایم ؛ سریال پرطرفدار Yasak Elma یکی از سریال های پرطرفدار در بین مردم ایران میباشد ؛ سیب ممنوعه سریالی عاشقانه است که بازیگرانی همچون اونور تونا ، تالات بولوت ، شوال سام ، ادا اجه ، سودا ارگنچی در این سریال زیبا ایفا نقش میکنند .

خلاصه سریال سیب ممنوعه قسمت ۲۱۶

لیلا با ناراحتی به اتاق میره و ماجرا را برای زهرا تعریف میکنه، و زهرا سعی داره اون را دلداری بده.

لیلا میگه که ییعیت به اون در این مورد هشدار داده بود اما اون باور نکرده بود.

توی خونه کایا، اندر بعد از برگشت به خونه از پیش اریم، برای اون ابراز نگرانی میکنه.

اون وقتی میفهمه که شاهیکا از کایا کار خواسته بود، عصبی شده و به کایا میسپاره که به هیچ وجه به اون کار نده.

شاهیکا از پشت دیوار صدای اون را شنیده و با حرص به این فکر میکنه که هرطور شده به اندر نشون بده که چه میکنه.

اون مقابل ییعیت خودش را به گریه زده و به اون میگه که بخاطر بیکار شدن دیگه انگیزه ای نداره و میخواهد دوباره به سمت مشروب خوری و عیاشی بره.

اون از ییعیت میخواهد که با کایا صحبت کنه و از اون بخواهد که اون را استخدام کنه.

ییعیت پیش کایا میره و به اون میگه که شاهیکا دوباره میخواهد سراغ عیاشی بره و از اون میخواهد به شاهیکا کاری بده تا اون نیز زیاد دور و بر اندر نباشه و مشکلاتشون کمتر شه.

کایا از دست اذیت های شاهیکا حسابی کلافه میشه.

صبح، شاهیکا به شرکت پیش نادر میره و این بار از اون میخواهد که اون را استخدام کنه.

نادر میگه که به هیچ وجه کسی را که یک بار کنار گذاشته و او همدست هالیت بوده را دوباره استخدام نمیکنه.

شاهیکا با حرص بیرون اومده و با فردی به نام هالوک تماس میگیره و از اون میخواهد که مدارکی را برایش آماده کنه.

ییلدیز و اندر به کافه میرن.

اندر این بار، رک به ییلدیز میگه که نادر اون را بخاطر ییلدیز تهدید میکنه و تحت فشار گذاشته خلاف ظاهر آرامی که مقابل ییلدیز نشون میده، آدمی غیر منطقی و خشنه.

اون نمیدونه باید چه کنه.

ییلدیز دنبال راه حلی میگرده و سپس یاد عکسی می افته که از روی عکس نادر گرفته بود.

اون از اندر میخواهد که از طریق این عکس، نادر را منصرف کنند.

ییلدیز سپس به خونه صدقی میره تا هالیت را ببینه.

اون از دیدن وضیعت هالیت و زندگی اش خیلی ناراحت میشه.

اون وقتی بیرون میاد، با مادرش تماس میگیره و از اون میخواهد که آیسل را برای خرید بفرسته و به خونه صدقی بیاد تا برای اونها غذا درست کنه.

مادر ییلدیز که از هالیت بیزاره و بلاهایی که سرش اومده را مستحق اون میدونه، از اینکه ییلدیز به فکر اون و کمک کردنه حرصش میگیره.

اندر دوباره به شرکت و پیش نادر میره و میگه که ییلدیز باز هم نسبت به ازدواج با اون موافق نیست.

اون به نادر میگه که گوشی ییلدیز را پنهانی چک کرده و داخل اون عکسی از نادر دیده بود و برای همین گوشی اون را برداشته و همراه خودش آورده تا به نادر نشون بده.

نادر با دیدن اون عکس شوکه و به شدت عصبی میشه.

اون عکس را پاک میکنه.

اندر به نادر میگه که با یکدیگر توافق کنند که حالا که اون نتونست ییلدیز را راضی کنه ، در عوض عکس را برای اون پیدا کرده و دیگه بی حساب هستند و اون نیز از ازدواج با ییلدیز دست بکشه.

نادر با ناراحتی قبول میکنه.