خلاصه داستان سریال شخصیت قسمت ۸ + زیرنویس و دوبله

در اداره پلیس، کمیسر با افرادش در مورد قتل های اخیر جلسه گذاشته است. او متوجه شده است که هر کدام از قتل‌های مرتبط با یکدیگر، با اسلحه های مختلفی صورت گرفته است. آنها فقط رد یکی از اسلحه ها را زده اند که آن اسلحه در زخمی کردن یک مورد استفاده شده بوده و باید در انبار نگهداری می شده، اما سر جایش نیست. او ابراز نگرانی میکند و در صورت ادامه روند، از وضعیت وخیمی صحبت میکند.
زحل برای کار به شرکتی می رود. صاحب شرکت وقتی اسم او را میفهمد، او را شناخته و متوجه می شود که زحل دختر آگاه است. وقتی زحل در مورد آشنایی او و پدرش می پرسد، او با پوزخندی معنی دار جواب میدهد «در کامبورا با یکدیگر آشنا شدیم»
در اداره، دادستان کمیسر را صدا زده و در مورد ارتباط نورا با قتل های اخیر صحبت میکند. کمیسر سعی دارد او را قانع کند که این مسایل ارتباطی به نورا ندارد.
شب، آگاه برای نقشه جدیدش از خانه بیرون می رود‌ . بعد، به همراه زنی که با او آشنا شده بود، به تئاتر می روند. آن زن, سعی در نزدیکی به آگاه را دارد و از او خوشش آمده است .
در خانه مادر نورا، او در حال صحبت با شوهر مادرش است. شوهر مادرش تعریف میکند که سالها پیش، عده ای از اهالی روستا بخاطر تهمت دزدی، به خانه ای حمله کرده و آنجا را در حالیکه پنج بچه داخل خانه بود، به آتش می‌کشند. نورا می‌فهمد افرادی که در جمع آتش زدگان بودند، افرادی هستند که به قتل می رسند. نورا شبانه به سمت شهرستان حرکت کرده و ماجرا را برای دوست خبرنگارش تعداد میکند. دوستش با او حرف زده و کمی بعد، به یکدیگر نزدیک شده و رابطه برقرار میکنند. کمی آنطرف تر در حیاط خانه, بادکنک هایی از سمت آگاه کنار استخر آویزان شده و تولد نورا را تبریک گفته است. در امتداد نخ بادکنک ها در استخر، جنازه ای به عنوان کادو، بسته بندی شده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *