خلاصه داستان سریال حکایت ما قسمت ۱۰۲ + زیرنویس و دوبله

بچه ها به بیمارستان می روند. دکتر علت مرگ را خونریزی مغزی به دلیل پارگی مویرگ میداند. فیلیز و حکمت به خانه می روند و وقتی بچه ها خبر را می شنوند، به شدت ناراحت می شوند.
یک هفته از مرگ شکران می‌گذرد. عمر قرار است که خشکشویی را بفروشد. فیلیز بعد از یک هفته سرکار برمیگردد، اما عمر نظرش عوض شده و میخواهد به جای فروختن خشکشویی، مدیریت آن را به فیلیز بدهد. باریش از این قضیه خوشحال نیست.
فکری از روز مرگ شکران به خانه نیامده و حتی در تشییع جنازه نیز شرکت نکرد. او هرچه با خودش کلنجار می رود نمی‌تواند سر مزار شکران برود. او از مرگ شکران ضربه خورده و شکسته شده است.
افراد عمر، تمام مدت فکری را زیر نظر دارند تا بتوانند به الماس ها برسند.
عمر تصمیم به گرفتن حضانت زینب دارد، اما فیلیز که هنوز شرایط روحی مناسبی ندارد، از او فرصت میخواهد.
باریش و توفان تصمیم میگیرند برای اینکه متوجه واقعیت زندگی عمر بشنود، در مورد خواهر و برادر های او تحقیق کنند. باریش متوجه می شود که او دروغ گفته و خواهری نداشته که در مدرسه حکمت ثبت نام کرده باشد.
جمیل به خشکشویی آمده تا به فیلیز سر بزند، فیلیز دوباره بحث طلاق را پیش میکشد اما جمیل قصد طلاق دادن فیلیز را ندارد.
شیما وقتی در حال نظافت اتاقی که شکران در آن بود است، کیف او را پیدا کرده و مژده آن را به فیلیز میدهد. داخل کیف، یک کلید است که روی آن شماره دارد. فیلیز سر در نیاورده و به آن اهمیتی نمی‌دهد.
فکری که بعد از یک هفته به خانه برگشته، با دیدن کیف شکران و کلید داخل آن، یاد حرف شکران می افتد که الماس ها را در یک انبار اجاره ای مخفی کرده است. او کلید را برداشته و به سرعت از خانه خارج می شود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *