خلاصه داستان سریال عشق اجارهای قسمت ۲۵ + زیرنویس و دوبله
روز آخر است و دافنه با ناراحتی به خانه ی امید میرود تا صبحانه آماده کند. او به یاد روز اولی که آمده بود می افتد. امید می آید و به چشم های دافنه خیره میشود. او نیز از اینکه دافته می خواهد برای همیشه برود ناراحت است. در شرکت همه سخت مشغول کار کردن هستند زیرا تا چند ساعت دیگر، شو کفش ها در سالن اجرا می شود. دریا اتاق یاسمین را مرتب میکند تا اینکه یاسمین با خوشحالی می آید. دریا از خوشحالی یاسمین تعجب می کند زیرا که دیروز از نقشه ی نریمان باخبر شده بود. یاسمین می گوید که امروز، روز بزرگی ست و هیچ چیز نمیتواند او را ناراحت کند. دریا می فهمد که یاسمین نقشه ای در سر دارد.
مهمانی شو شروع میشود. نریمان به همراه چند نفر مشغول صحبت کردن است. دریا با سینی نوشیدنی به طرف آنها می رود و تعارف می کند. اما در آخر کاری میکند که نوشیدنی ها بر روی لباس مجلسی نریمان می ریزند. نریمان عصبی میشود و با دریا دعوا می کند. سپس با عجله به سمت سرویس بهداشتی میدود. دریا به یاسمین اشاره می کند که کارش را طبق نقشه انجام داده است. کورای در محوطه با چند مدل دختر صحبت می کند و میخواهد شماره بگیرد. یاسمین می آید و به کورای میگوید که یکی از مدل ها ناراحت است و خود را در سرویس حبس کرده. یاسمین تظاهر میکند که امروز روز مهمی ست و دشمنی را کنار گذاشته است. کورای به حرفش گوش می کند و برای چک کردن مدل، به سرویس بهداشتی میرود . اما در آنجا با نریمان روبرو میشود و میگوید که یاسمین او را فرستاده است. ناگهان یاسمین در را از پشت قفل کرده و آنها را زندانی می کند. او که حالا نقشه ی نریمان را بهم زده، با خنده میرود تا به کارش برسد. کورای و نریمان تلاش میکنند در را باز کنند اما بی فایده است. هیچکدام از آنها با خود گوشی نبرده اند. پنجره ای کوچک و دایره شکل در سرویس است. کورای سعی میکند که از پنجره رد بشود اما پنجره کوچک است و او گیر می کند. او میگوید که دوباره چاق شده است و باید رژیم بگیرد. نریمان میخواهد خودش هم امتحانی کند و میگوید که قبلا بالرین بوده و اندامش عالیست. اما نریمان هم نمیتواند از پنجره رد بشود.
دافنه بیرون از سالن منتظر کورای و نریمان است تا او را برای صحنه آماده کنند. اما خبری از آنها نیست. سینان برای هواخوری بیرون می آید و دافنه را میبیند. بعد از کمی حرف زدن، سینان متوجه میشود که دافنه هیچ مشکلی با شرکت ندارد و دلش نمی خواهد شرکت را ترک کند. دافنه نیز میگوید که کار کردن با سینان برایش راحت تر است و اذیت نمی شود. از این رو سینان پیشنهاد می دهد که از فردا، دافنه را به عنوان دستیار خودش استخدام کند.
پس از مدتی امید برای دیدن دافنه می آید، دستهایش را میگیرد و نگاه محبت آمیز به دافنه می اندازد. او از دافنه خواهش می کند که نرود و بماند. ناگهان سینان با خنده می آید و میگوید :{ دافنه خبر خوب رو داد؟ من راضیش کردم از شرکت نره و پیش ما بمونه. به عنوان منشی من کار میکنه} امید ابتدا از ماندن دافنه خوشحال می شود ولی با شنیدن اینکه برای سینان کار خواهد کرد، پکر می شود.
صبح روز بعد،دافنه دیر از خواب بیدار می شود و مادربزرگش تعجب میکند زیرا دافنه همیشه خیلی زود سرکار می رفت. دافنه میگوید که ساعت کاری اش تغییر کرده است و زین پس کمی دیر سرکار میرود. اسی که راننده یاسمین شده است، به دنبال یاسمین می رود. اما یاسمین حاضر نشده است و میگوید که دوش حمام اش خراب است. اسی پیشنهاد میدهد که نگاهی به دوش بیندازد تا بلکه بتواند تعمیرش کند. خانه ی یاسمین بزرگ، زیبا و تمیز است. اسی به اطراف نگاهی می اندازد. یاسمین دوش را نشان می دهد و اسی تلاش میکند تعمیرش کند. ناگهان آب به سر تا پای یاسمین می پاشد. اسی آب را میبندد و یاسمین برای عوض کردن لباسش می رود. بعد از تعمیر، یاسمین از اسی تشکر می کند. اسی از اینکار تعجب میکند زیرا یاسمین هیچوقت تشکر نمیکرد. او همیشه از همه کس طلبکار است و خوبی را وظیفه دیگران می داند. یاسمین به اسی می گوید که در ماشین منتظرش باشد تا حاضر شود و آرایش کند. اسی میگوید که آرایش لازم نیست و همین گونه هم زیباست. یاسمین از این حرف خوشش می آید.
دافنه می خواهد سوار آسانسور شود که با امید رو به رو میشود. امید می گوید :{ یعنی از کار کردن با من انقد بدت میومد؟ من اذیتت می کردم؟ حتما با سینان بهت خوش میگذره} دافنه با چهره ای پشیمان خواهش میکند که امید از این حرف ها نزند.
دافنه به اتاق سینان می رود و سینان سعی می کند او را بخنداند. یکهو امید در را باز می کند و داخل می شود. او سینان و دافنه را روبروی هم میبیند که در حال خندیدن هستند. خنده روی لب های دافنه خشک می شود. امید با خونسردی وارد میشود و با سینان در مورد خبرنگاری به نام فریال صحبت می کند.
یاسمین ازاینکه توانسته نریمان را شکست دهد، خوشحال است.