خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۶ + زیرنویس و دوبله

جم وقتی متوجه می شود که مراد ناشنواست، متاثر می شود. او آنها را به خانه می رساند و هنگام خداحافظی به مراد قول میدهد که او را برای تماشای اسب ببرد. یاسمین قصد دارد برنامه جور نشود ولی بخاطر مراد که تمایل نشان داده قبول میکند.
شب در اتاق خواب محمد، پلین که همکار آنهاست کنار اوست. محمد از اینکه قرار است جم به عنوان مدیر اجرایی جدید انتخاب شود حسادت میکند. پلین او را پر کرده و میگوید «باید موقعیت جم را متزلزل کنی تا تو به حقت برسی». پلین برای حمایت نقشه می‌کشد.
فردا در جلسه شرکت، برای پروژه جدیدی که دست جم است نیاز به همیار است و محمد پلین را به او پیشنهاد میکند. جم قبول کرده و پرونده کارها را به پلین می‌سپارد.
جم به همراه یاسمین به مراد به باشگاه اسب سواری می روند. مراد خیلی خوشحال شده و حسابی خوش میگذراند. جم و یاسمین با یکدیگر نشسته و صحبت میکنند. جم متوجه می شود که برای ناشنوایی مراد عمل جراحی در پیش بوده که به تعویق افتاده است اما یاسمین علت را نمی‌گوید.
بعد از رفتن آنها، جم دوباره به مراد وعده بیرون رفتن می دهد. یاسمین معذب شده اما مراد با روی خوش استقبال میکند.
بیرکان که از پیدا کردن راحت مراد توسط یاسمین کنجکاو است، از سرپیل آمار موضوع را درآورده و متوجه می شود یاسمین به کمک جم مراد را پیدا کرده است. او دنبال اطلاعات جم میگردد تا آمار او را در بیاورد.
برای جم در شرکت، نامه پزشک قانونی از طرف دادگاه آمده که در آن نوشته شده آردا در زمان دستگیری مواد مصرف کرده است. جم با عصبانیت از اتاق خارج می شود. پلین به اتاق او آمده و برگه ها را میبیند و از روی آن عکس میگیرد.
جم به شرکت آردا رفته و با او دعوا میکند. آردا به او میگوید« به تو ربطی ندارد و من هرکار دلم بخواهد میکنم.». جم دیگر از آردا نا امید شده و می رود.
رییس بیرکان از دستکاری پرونده قایق مطلع شده و متوجه می شود که بیرکان در خیلی موارد زیر آبی می رود. او به بیرکان زنگ زده و او را احضار می کند و از او در مورد دختری که بازجویی اش در پرونده‌ ناپدیده شده می پرسد. بیرکان ابتدا وجود او را انکار کرده و بعد میگوید خبر ندارد. اما به شدت ترسیده و دنبال راه چاره است.
شب جم با یامین تماس گرفته و برای فردا پیشنهاد گردش با مراد را میدهد. یاسمین میگوید «مراد فردا به اردوی مدرسه می رود و نیست‌». جم به او میگوید «پس خودمان دو نفره بیرون برویم و سری بعد با مراد می رویم‌». یاسمین دعوت او را می پذیرد
فردا در رستورانی که قرار گذاشته اند، یاسمین زودتر رسیده و منتظر جم است. وقتی جم می رسد قبل از نزدیک شدن و سلام کردن، به تماشای یامین ایستاده است. یاسمین از داخل کیف رز لبی دل آورده تا آرایش کند اما رژ از دست او زمین می افتد
جم با دیدن این صحنه یاد روزی می افتد که وارد اتاق خواب پدر و مادرش شده و مادرش را با مرد دیگری روی تخت میبیند. دست مادرش به میز خورده و رژ لبی به زمین می افتد. جم با یادآوری این صحنه به هم میریزد و بدون نزدیک شدن به یاسمین از رستوران می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *