خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۱۷ + زیرنویس و دوبله

آقای اکتای مدیر شرکت به علت بیماری خارج از کشور رفته و قرار است به صورت موقت جانشینی برایش انتخاب شود. محمد و پلین همچنان در فکر مقام مدیریت هستند اما جم به هیچ وجه ذهنش درگیر این مسأله نیست. محمد در اینترنت خبر دستگیری آردا و جعلی بودن شرکت او را می بیند. او این بار خوشحال است که می‌تواند با این خبر، جم را کنار بزند. او پیش اکتای رفته و خبر را به او می‌دهد. همچنین می گوید که مطمئنا جم پشت قضیه شرکت برادرش است زیرا آردا به تنهایی وارد نیست.
بلقیس به خانه فرهان رفته تا آردا را ببیند، اما آردا با او بد رفتاری کرده و او را مادر خودش نمی‌داند و از عمه فرهان طرفداری می کند. بلقیس به او می گوید: «اشتباه می‌کنی و به تو ثابت خواهم کرد.». آردا بلقیس را از خانه بیرون می کند.
یاسمین به پرورشگاه می رود و می بیند جم از قبل آمده و در حال بازی با بچه هاست. مراد وقتی می فهمد که یاسمین به دروغ گفته که مراد آن شب تب داشته، از او دلخور شده و قول می گیرد که دیگر به عمو جم هیچ دروغی نگوید. یاسمین متاثر می شود و تصمیم می گیرد شب همه چیز را به جم بگوید.
آردا در حال صحبت کردن با دوستش، از سر شیطنت تصمیم می‌گیرد برای شب، شیرین را که از شرکت سرپیل بوده، به همراه یاسمین برای خوشگذرانی دعوت کند، تا بعد به جم نیز خبر بدهد و او چهره واقعی یاسمین را ببیند. اما وقتی به شیرین زنگ می زند، او دست به سرش می کند.
پلیس ها بعد از بازرسی و تحقیق در شرکت، متوجه می شوند که هیچ مورد خلاقی در شرکت وجود ندارد و گزارش اشتباه بوده است. بلقیس برگه تبرئه پلیس را به خانه فرهان برده و به آردا نشان می دهد. آردا به سرعت رنگ عوض کرده و این بار با عمه و جم لج می شود. بلقیس برای تحریک او می گوید: «فرهان و جم برای خراب کردن من پیش تو به پلیس گزارش داده اند». آردا حرف او را باور می کند و وسایلش را جمع کرده، همراه مادرش می رود.
جم به خانه یاسمین رفته و در حال پختن شام است. بیرکان در ماشین خود پایین خانه یاسمین کشیک می دهد، و از بودن جم در آنجا عصبی است. یاسمین قصد دارد که ماجرا را برای جم تعریف کند اما نمی‌تواند و منصرف می شود.
موقع خوردن شام, عمه فرهان به جم زنگ زده و ماجرا را می گوید، او از یاسمین معذرت خواهی کرده و وسط شام از آنجا می رود. وقتی به خانه بلقیس می رسد با داد و بیداد می خواهد آردا را برگرداند اما آردا دوباره رنگ عوض کرده و سمت مادرش است. جم به او می گوید: «این زن تو را بدبخت خواهد کرد». سپس دست خالی بیرون می آید.
او پیش اکبر رفته و ماجرا را تعریف می کند. اکبر حدس می زند لو دادن شرکت کار خود بلقیس، برای خراب کردن جم و فرهان است و اینکه بتواند به راحتی کار خلاف انجام دهد.
حدس او درست بود. همان شب بلقیس با گروهی قرار گذاشته، و به آنها خبر می دهد که فعلا تا مدت ها پلیس به شرکت آنها کاری ندارد و می‌توانند فعالیت‌شان را شروع کنند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *