خلاصه داستان سریال لکه قسمت ۴ + زیرنویس و دوبله

سرپیل خانم به شیرین زنگ زده و با او بخاطر سهل انگاری و دردسر درست کردن برای یاسمین که موجب ایجاد دردسر برای خودشان می شود دعوا میکند. شیرین به شدت گریه کرده و از قضیه ناراحت است و اصرار دارد که به کلانتری برود و بی گناهی یاسمین را ثابت کند. سرپیل او را تهدید میکند که حق ندارد به کلانتری برود.شیرین قبول میکند اما سرپیل میداند که او این کار را میکند برای همین به بیرکان میسپارد که در کلانتری جلوی او را بگیرد.
جم به کلانتری آمده و با خودش وکیل می آورد. آنها کارهای آردا را انجام داده و از آنجا می روند. آردا باز هم طلبکار است و حتی تمایلی به خانه رفتن با جم را ندارد و میخواهد تاکسی بگیرد. جم او را می برد اما آن دو در راه مدام با هم بحث و دعوا می‌کنند.
یکی از افراد سرپیل دنبال شیرین آمده و او را از بیرکان که مواظبش بوده تا حرفی نزند تحویل گرفته و با تهدید از کلانتری می برد. سرپیل با او تماس گرفته و این بار او را در صورت درست کردن دردسر تهدید به مرگ می کند. حال شیرین واقعا بد است و خیلی نگران یاسمین است. او به خانه می رود و مدام گریه می کند.
پلیس بیرکان یاسمین را از بازداشتگاه به اتاق خودش می برد. وقتی یاسمین به او میگوید که بی گناه است، بیرکان حرفهای او را قبول کرده و تمامی آثار ثبت بازجویی او را پاک کرده و آزادش میکند. او به یاد می آورد که وقتی در شرکت یاسمین را دیده بود از همان اول از او خوشش آمده بود.
یاسمین بیرون می آید و بخاطر نداشتن کیف پیاده در حال رفتن است. بیرکان دشت سر او با ماشین آمده و او را سوار میکند تا برساند. یاسمین در مورد گم کردن کیفش در قایق و بودن پول قرضی زیاد در آن به بیرکان گفته و برای پیدا کردنش کمک میخواهد. بیرکان به او اطمینان میدهد که کیف را پیدا کند.
وقتی یاسمین به خانه می رسد،از اینکه حالا فهمیده شیرین دختر هرزه ای بوده، دعوای خیلی بدی با او میکند. شیرین مدام گریه میکند و پشیمان است اما یاسمین به شدت با او برخورد کرده و او را از خانه بیرون می اندازد.
فردا وقتی یاسمین سر کار می رود، سرپیل که مثلاً ماجرای دستگیری او را فهمیده است با او برخورد کرده و به او توهین میکند و تهمت هرزگی می زند. یاسمین میگوید که بیگناه است و به جای شیرین اشتباه گرفته شده. سرپیل خانم از اینکه او به شیرین تهمت می زند هم به او ایراد گرفته و یاسمین را اخراج میکند. همچنین به او میگوید باید تا یک هفته قرض او را پس دهد. یاسمین با حالی نزار از شرکت بیرون می آید.
آردا در خانه با جم سر مادرش دعوا میکند. او همچنان مادرش را قبول دارد و او را میخواهد. عمه آنها که با هم زندگی میکنند و حکم مادرشان را دارد، وقتی ماجرا را میفهمد عصبانی می شود‌. اما آردا همچنان مصر است و از خانه می رود تا پیش مادرش زندگی کند.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *