خلاصه داستان سریال تلخ و شیرین | قسمت ۲۳ | پاورقی + زیرنویس و دوبله

بوراک پس از برگشتن به خانه سراغ برادرش سوات را می گیرد و با اینکه مادرش با خیال آسوده به او می گوید که دوستش کورای او را برای گردش با ماشین به شهر برده، نگران می شود و دنبال برادرش می رود. کورای کمی بعد سوات را به خانه بازمی گرداند و بوراک که سراسیمه به خانه برگشته از او می خواهد آنجا را ترک کند اما کورای که با هدف دیگری به آنجا رفته، به اصرار مادر بوراک برای شام می ماند.

سر میز شام کورای سر صحبت را باز می کند و به بوراک پیشنهاد می دهد که با سودا ازدواج کند. بوراک که منظور او را می داند در جواب می گوید معلوم نیست ۱۰ سال دیگر کی قسمت کی باشد. کورای می گوید دخترها شاید احساساتی به نظر برسند اما در مواجهه با واقعیت مردی را انتخاب می کنند که قوی و ثروتمند باشد. اما کورای به همین حرف ها راضی نمی شود و هنگام خداحافظی تیر آخر را می زند و به بوراک می گوید: ” دست از سر گزیده بردار واگرنه بد می بینی!” بوراک با دلخوری او را بیرون می کند. فردا، سوات وقت رفتن به مدرسه از برادرش می خواهد موهای او را ژل بزند و با یادآوری حرف های کورای که گفته دخترها عاشق ماشین مدل بالای پسرها می شوند به ویلچرش اشاره می کند.

در سویی دیگر آقای فلاح با دوستانش برای شام و تفریح دور هم جمع شده اند و از عشق صحبت می کنند. دوستانش از او می خواهند با حیات تماس بگیرد و قلب او را به دست بیاورد و عشق او را بپذیرد. فلاح راضی می شود اما حیات تماس او را رد می کند. این در حالی است که زینب به فکر نقشه ای برای آشتی دوباره ی این دو است و تصمیم دارد از اُنور که به خانم معلم حیات مدیون است، بخواهد آن ها را به خانه اش دعوت کند. اُنور حیات را دعوت می کند و او دعوتش را می پذیرد.

کورای با یک نفر تماس می گیرد و از او می خواهد رییس باشگاهی را که بوراک ازکین قرار است با آن قرارداد ببندد، پیدا کند. برادرش، آقای فلاح صحبت های او را می شنود.

همه این اتفاقات در حالی می افتد که نزدیک مسابقات مدرسه است و بچه ها گرم تمرین اند. در این بین درگیری هایی رخ می دهد. عابدین و کورای حرفشان می شود، کورای او را تحقیر می کند و اُنور در دفاع از عابدین به کورای می گوید چون نه هنر داری و نه دل، هنر را تحقیر می کنی. زینب مانع از برخورد آن ها می شود. از طرفی دیگر آقای شریف، مدیر مدرسه به بیتا خانم قول می دهد که شاگردان او را برنده اعلام کند و در همین لحظه حیات به همراه معلم های دیگر از راه می رسد و از آقای مدیر می خواهد که ۵ نفر را به عنوان هیات داوران اعلام کند و فقط خودش در مورد برنده تصمیم نگیرد.

آقای مدیر به مسئول برگزاری دستور می دهد تا اجرای دانش آموزان بیتا خانم را با پلی بک روی صحنه ببرد. مسابقه آغاز می شود و تماشاگران متوجه لب زدن آن ها می شوند و اعتراض می کنند. عابدین و چند نفر دیگر به پشت صحنه می روند و دستگاه موسیقی را از برق می کشند و تقلب گروه ستاره ها مشخص می شود. آقای شریف که بازی را باخته، روی صحنه می رود و گروه را توبیخ می کند و از صحنه پایین می کشد.

مسابقه با اجرای خوب یک گروه راک ادامه پیدا می کند و بعد نوبت اُنور و زینب است که با اجرای خوبشان همه را تحت تاثیر قرار می دهند و به شدت تشویق می شوند. هیات داوران اُنور و زینب را برنده مسابقه اعلام می کند.

و اما کورای! کورای با پیگیری زیاد، رییس باشگاه بوراک را پیدا می کند و به سراغش می رود و از او می خواهد به خواست آقای فلاح، قراردادش با بوراک ازکین را در مدرسه، مقابل چشمان همه، لغو کند.

بوراک بی خبر از همه جا، با هدیه هایی که برای سوات خریده به خانه می رود و به مادرش می گوید دیگر وضعشان خوب خواهد شد. مادرش به او هشدار می دهد که تا قطعی نشدن قراردادش ولخرجی نکند.

در پایان این قسمتِ پرماجرا، حیات برای رفتن به خانه ی اُنور آماده می شود و گزیده با شیرین زبانی او را بدرقه می کند….

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *