خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۲۶ + زیرنویس و دوبله

پدر صبری شب با قرار برای گوسفند به طویله می رود که می بیند در شکسته و گوسفند نیست. او دوان دوان به خیابان می رود.

اورکات از وقتی آمده مدام خاطرات سربازی تعریف می کند. رضا از دستش خسته می شود. از کوچه صدای داد و بیداد می آید. پدر صبری داد می زند که گوسفندم را دزدیده اند. رضا و اورکات هم می شنوند. اورکات از ترس اینکه گوسفند آنها را هم ندزدند آن را به حیاط پشتی می برد. رضا می گوید با گوسفند دزدی که نمی شود ثواب کرد . اورکات هم او را تأیید می‌کند.

صبح عید قربان عایشه سر خاک پدرش می رود‌.

پدر صبری و صبری در خیابان راه می روند. او به پلیس گزارش دزدی گوسفند را داده است. وقتی از دم در قهوه خانه رضا رد می شود جماعت را می بیند . آنها می گوید قرار بود امروز هم قهوه خانه باز باشد چون رضا گفته بود  دستم تنگ است. یکی می گوید که دیده اورکات گوسفند خریده است. پدر صبری می گوید اورکات هیچوقت چیزی نمی‌خرد پس او گوسفند من را دزدیده. همگی به سمت خانه آنها می دوند. رضا در حال آماده کردن گوسفند برای سر بریدن است. پدر صبری می گوید این گوسفند من است . اورکات قسم میخورد که آن را خریده اما پدر صبری گوش نمی‌دهد و به زور گوسفند را می گیرد. رضا حرف او را باور می کند.کمی بعد صبری عذاب وجدان می گیرد و می گوید گوسفند را گم کرده بود. یکی از اهاله محله می آید و می‌گوید گوسفند آنها را در محله دیگری پیدا کرده اند. پدر صبری شرمنده می شود و گوسفند را پس می دهد و می روند. رضا از اورکات معذرت خواهی می کند و به او می گوید قول میدهم در شرکت محسن برایت کاری پیدا کنم.

در خانه محسن همه سر میز صبحانه هستند . محسن از اینکه کرم و عایشه دیر کرده اند شاکی است. کرم می آید اما عایشه هنوز نیامده. وقتی عایشه می آید می گوید که سر خاک پدرش بوده. محسن از این کار او خوشحال می شود‌. یلدا دوباره حرص می خورد.

هولیا در کشوی صمد جعبه تسبیح را پیدا می کند که در آن نوشته ای هست. او مطمئن می شود که این کاغذ از طرف یک دختر است. وقتی صمد را سوال و جواب می کند او برای طفره رفتن بحث را عوض می کند و ماجرای قهر و جدایی کرم و عایشه را به او می گوید.

صفحه ی کرم و عایشه با استقبال زیادی روبرو شده و چند صد کا فالور جذب کرده. همه فالورها می خواهند که کرم عایشه را ببوسد و عکس آن را ببینند. عایشه به شدت رد می کند. کرم به او می گوید تا قبل این گرگ بودی حالا بره شدی.

خانواده کرم به اصرار یلدا می خواهند به کلوپ بروند اما چون محسن دست دست می کند و خانواده عایشه برای تبریک عید سر می رسند. آنها با خود گوشت قربانی برده و به یلدا می دهند. یلدا با حرص گوشت را به خدمتکار می دهد.

اورکات به رضا گیر می دهد که در مورد کار از محسن بپرسد. محسن می گوید اتفاقا کاری برای اورکات در شرکت دارم و فردا به من سر بزند. اورکات خیلی خوشحال می شود.

شب دوباره کرم و عایشه و ولکان برای عکاسی بیرون رفته اند. کرم و عایشه دوباره بحثشان می شود. عایشه با عصبانیت می رود. ولکان و کرم با هم صحبت کرده و آشتی می کنند.  کرم ماجرای شرکت و فرصت یک ماهه را به ولکان می گوید. همان لحظه عایشه سر می رسد و حرفهای آنها را شنیده است. کرم می گوید چرا فال گوش می ایستی؟ عایشه می گوید کیفم را جا گذاشته بودم. کرم می خواهد به عایشه توضیح دهد و توجیه کند اما عایشه می گوید کسی از تو توضیح نخواست و می رود‌.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *