خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 64 + زیرنویس و دوبله

سلام همراهان عزیز استارا خبر. در این بخش خلاصه داستان سریال هرجایی قسمت 64 را آماده کردیم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال هرجایی قسمت 64

عزیزه به میران می گوید که ممکن است هازار برای نزدیک کردن خودش به میران، دخترش را پنهان کرده باشد.

میران که سردرگم شده است دوباره در کوچه ها قدم می زند.

برای او سخت است به اتاقی برود که زنش در آن نیست.

بالاخره پا به عمارت می گذارد و یاد شب هایی می افتد که با اشتیاق و گلی سرخ در دست به دیدن ریان می رفت و ریان به او می گفت که دیگر گلی برایش نچیند چون چیدنشان زندگی را از آنها می گیرد. و میران قول داده بود.

کمی بعد به اتاقشان قدم می گذارد و خودش را به خاطر این که ریان را تنها گذاشته بود سرزنش می کند و مقصر می داند.

میران باز در فکر ریان غرق می شود که شنیدن صدای گلوله ای او را به خود می آورد.

اتومبیلی ریان را بیهوش سر کوچه می اندازد و سریع دور می شود.

فیرات و افراد عزیزه به طرف ماشین می دوند و میران، ریان را در آغوش می گیرد و به اتاقشان می برد.

ریان به هوش می آید و در آغوش میران آرام می گیرد.

او اولین سوالی که می پرسد این است که عزیزه چه بلایی سر خانواده اش آورده؟

و میران به او اطمینان می دهد که اتفاقی نیفتاده است و بهتر است استراحت کند.

ریان از میران می خواهد او را به دیدن پدر و مادرش ببرد و میران به زهرا زنگ می زند و خبر این که حال ریان است را می دهد و بعد هم می گوید که در هتلی قرار بگذارند و ریان را آنجا ملاقات کنند.

هنگام رفتن به هتل، عزیزه جلوی ریان را می گیرد و می گوید: «وقتی سرخود عمل می کنی این بلاها هم سرت می آید. »

ریان با عصبانیت می گوید: «وقتی تو به خانواده من حمله میکنی چه انتظاری داری؟ »

میران دست او را می گیرد و به هتل می برد. هازار و زهرا از دیدن دخترشان بی نهایت خوشحال هستند و او را در آغوش می گیرند و در مورد برگشتن او به مزرعه به خاطر این که میران نتوانسته مراقب او باشد حرف می زنند.

ریان می گوید: «میران آدم خوبی است و تمام تلاشش خوشحال کردن من است. »

میران از پشت شیشه ریان و پدر و مادرش را تماشا می کند که چگونه همدیگر را در آغوش گرفته اند و با خود می گوید: «اگر من هم خانواده ای داشتم هرگز با خشم بزرگ نمی شدم. »

و اشک توی چشم هایش جمع می شود.

دلش می خواهد با خانواده ی ریان باشد ولی سریع به خودش نهیب می زند که کسی که شادی های زندگی تو را گرفته و پدر و مادرت را به زیر خاک فرستاده نبخش و از خطاهایش نگذر!

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال ترکی تردید (هرجایی)  قسمت 64 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال هرجایی (تردید) قسمت 64 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *