خلاصه داستان سریال کلاغ قسمت ۳۰ + زیرنویس و دوبله

hY3XIpXXfN4
قمری به دفتری میرود تا پرونده مربوط به قتل شرف داغستانی را بگیرد. او کارت عضویت در دفتر خبرنگاری شرمین داغستانی را نشان میدهد و پرونده را برای تحقیقات می‌گیرد. مردی که مسئول بود، با بورا تماس می‌گیرد و میگوید: « یه دختری از دفتر شرمین اومد و پرونده مربوط به پدرتون رو گرفت. نگران نباشین اطلاعات مربوط به مراقبت های ویژه رو حذف کردم چیزی نمیفهمن» قمری پس از کپی کردن اطلاعات آن را بازمیگرداند و گوشی اش را که روی میز گذاشته بود برمی‌دارد. قمری تمام حرفهای مرد را که با گوشی ضبط شده میشنود. او به بیمارستانی می‌رود که شرف آنجا بوده و در مورد دستگاه های اتاق مراقبت ویژه تحقیق کند. دکتر می‌گوید که دستگاه ها حافظه دارند ولی بیمارستان این اطلاعات را به هیچکس نمی‌دهد.
.
دیلا به بورا دستوری که گرفته را خبر می‌دهد. بورا می‌گوید: « فعلا مجبوریم طبق سیستم قدیمی پیش بریم. نمیتونیم از دستورات سرپیچی کنیم. بهرام به من هم دستور کارکردن با کوزگون رو داده» دیلا نقشه اش را توضیح می‌دهد. او میخواهد بخشی از کار که مربوط به آنهاست به درستی انجام بشود اما در آخر که کار حمل و نقل با کوزگون است باید به مشکل بخورد تا بهرام او را حذف کند.
.
علی می‌خواهد اعتماد کارتال را به خود جلب کند و او را سمت خود بکشد. از این رو بدهی کارتال به بیمه را پرداخت می‌کند. همچنین پلیس ها را خبر می‌کند تا در انبار کارتال دنبال موادمخدر بگردند. پس از آمدن پلیسها، کارتال می‌ترسد زیرا می‌داند در ماشینی که علی آنجا گذاشته موادمخدر جاسازی شده. اما پلیسها هیچ چیز پیدا نمی‌کنند و می‌روند.. سپس علی به دیدن کارتال میآید و میگوید: « خبر داشتم که پلیسها میخوان بیان. برای همین دستور دادم ماشین رو پاکسازی کنن. من نمیخوام به تو ضرر برسونم. بدهی تورو هم پرداخت کردم» کارتال به اهداف شوم علی شک می‌کند که میخواهد او را علیه برادرش (کوزگون) دربیاورد. او از پرداخت بدهی تشکر می‌کند و می‌گوید روزی این پول را به علی بازمی‌گرداند.
دیلا و بورا در حال صحبت اند که دیلا می‌گوید: « من خشم و نفرت کوزگون رو دست کم گرفتم. فکرکردم با یه لمس من درمان میشه اما اینطور نبود. یا کوزگون از اینجا میره یا تا ابد باهم جنگ خواهیم داشت» آن شب کوزگون به دیلا پیام می‌فرستد تا او را ببیند. اما دیلا برای دیدن اش نمیرود و حتی جواب پیام را نمی‌دهد. کوزگون بازهم پیامی می‌فرستد تا دیلا در مقابلش قرار نگیرد وگرنه بد می‌شود.
.
روز بعد، بورا به دیدن درویش می‌رود تا به بهرام پیغامی بفرستد..او کوزگون را به عنوان شخصی که شرف را کشته و رأفت را لو داده است معرفی می‌کند و از بهرام میخواهد تا از کارکردن با این فرد منصرف شود. کمی بعد نامه ای به دست بورا می‌رسد که برای ساعت چهار با بهرام قرار ملاقات نوشته شده. بورا خارج از شهر میرود و از جایی به بعد، آدم های بهرام او را چشم بسته همراهی میکنند. بورا پس از بازکردن چشمهایش بهرام را می‌بیند که پیرمردی خوش تیپ با موهای دم اسبی ست. بورا از بهرام میخواهد که کوزگون را مجازات کند و از خانواده رأفت محافظت کند. بهرام به او می‌گوید که سلامت جان خانواده بیلگین به دیلا وابسته است و او باید اطاعت کردن را بیاموزد.در ادامه می‌گوید که کوزگون فقط یک کاندیدا برای گرفتن اجازه است و اگر موفق ‌شود، کارش را شروع میکند.
.
به دستور دیلا، کامیون های کوزگون متوقف شده اند تا نتواند محموله را به دست بهرام برساند. جهان خبر را به کوزگون میرساند. آنها سریعا ماشین های آمبولانس تهیه می‌کنند و بذرهارا می‌فرستند. پلیس اجازه متوقف کردن آمبولانس را ندارد و اینگونه کوزگون موفق می‌شود. وقتی خبر به دیلا می‌رسد نزد درویش می‌رود. درویش می‌گوید: « از دستورات سرپیچی کردی و خواستی کار کوزگون رو خراب کنی. منتظر عواقب این کارت باش» دیلا باز هم مصمم است که سر تصمیم اش بماند.
.
نامه ای به دست کوزگون میر‌سد که دستور بهرام است. او نوشته یا دیلا رو بکش و یا باهاش ازدواج کن. کوزگون از این دستور ناراحت است و به درویش گلایه می‌کند. درویش می‌گوید که این مجازات دیلا است زیرا از دستورات اطاعت نکرده. کوزگون نه میخواهد دیلا را بکشد و نه میخواهد با دختر دشمن اش ازدواج کند. از این رو نامه را روی میز درویش می‌گذارد و می‌رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *