خلاصه داستان سریال استانبول ظالم قسمت ۴۳ + زیرنویس و دوبله
جنک با مادرش توافق کرده که تهمت دزدی بر جمره را پس بگیرد وگرنه جرم جمره را به گردن میگیرد. شنیز برای اینکه پسر خود را نجات دهد همین کار را میکند. کمیسر نزد آگاه میآید و میگوید که دزدی عتیقه ها و باج گیری کار جمره نبوده بلکه کار شاهین(یکی از افراد آگاه) بوده. او میگوید شاهین به اداره پلیس رفته و خود را معرفی کرده است. آگاه از خیانت شاهین کفری و عصبانی میشود. آگاه خیال میکند که جمره باعث آتش سوزی است اما کمیسر میگوید که آتش سوزی نیز کار صاحب مسافرخانه بوده.
.
آگاه سراغ ندیم میرود تا دلتنگی اش را رفع کند. آگاه برادرزاده اش را بسیار دوست دارد. ندیم تلاش میکند تا حرف بزند. آگاه خوشحال میشود و میخواهد حرف های ندیم را بشنود. ندیم به سختی نام جمره را میآورد. آگاه دوباره میبیند که ندیم جمره را میخواهد. او بهم میریزد و بیرون میرود.
نریمان و سحر و جیوان با تاکسی از راه میرسند. جیوان به اتاقش میرود. نریمان دوباره سحر را تهدید میکند که فقَط پیش جرن باشد. سحر میگوید: « من از تهدید های تو نمیترسم. از اینکه گذشته ام برملا بشه هم نمیترسم. فقط ترسم بخاطر بچه هامه که از هم جدا نشن» جرن با دیدن مادرش میدود و بغل اش میکند. در خانه جرن به سحر میگوید که تحت تاثیر هورمونهای حاملگی بوده و آن حرف هارا به پلیس زده است. سحر سکوت کرده. جیوان از اینکه جرن رسما از مادرشان معذرتخواهی نکرده عصبانی میشود. جیوان میگوید که دیگر خواهری ندارد. جرن نیز جوش میآورد و فریاد میزند: « اگه میخواین تو خونه من بمونین همتون باید طرف من باشین نه جمره» سحر به اتاق دخترهایش میرود و گریه میکند. او از اینکه نتوانسته برای بچه هایش مادری کند و آنها را کنارهم نگه دارد، ناراحت است.
جمره در زندان نگران حال ندیم است که ناگهان در تلویزیون خبر نجات ندیم بدست جنک را میبیند. او از این موضوع خوشحال میشود. جمره از زندان بان درخواست میکند که آگاه کاراچای را ببیند. زندان بان میگوید که فقط میتواند وکیلش را ببیند.
جنک بی خبر از پدرش برای جمره وکیل گرفته است. او بوسیله مادرش جمره را از دزدی عتیقه ها و باج گیری تبرعه کرده است و حالا برای آزادی اش تلاش میکند. شنیز از کارهای پسرش کفری شده و میگوید: « دیگه میخوای چیکار کنی تا عذاب وجدان نداشته باشی؟ تو نسبت به گناهات ضعف داری وگرنه اون دختره برات مهم نیست.
آگاه بی قرار است و حالا که فهمیده جمره بخاطر پول با ندیم فرار نکرده بود، میخواهد دلیل اینکارش را بداند. او به زندان برای ملاقات جمره میرود. جمره ابتدا فکرمیکند که مادرش آمده اما با دیدن آگاه جا میخورد. جمره حال ندیم و خانواده اش را میپرسد اما آگاه بجای جواب دادن، میپرسد که دلیل فراری دادن ندیم چه بوده است؟ جمره قبلا میخواست همه چیز را درمورد جنک و شنیز برملا کند. اما وقتی در تلویزیون دیده که جنک ندیم را نجات داده، دیگر چیزی نمیگوید. او میز ملاقات را بدون پاسخ ترک میکند. آگاه بیشتر از قبل عصبانی میشود.
نورتن در حال غذا دادن به ندیم است اما ندیم رویش را برمیگرداند و هیچی نمیخورد. او همچنان نام جمره را میآورد. جرن میآید و نورتن را بیرون میکند. او با شنیدن نام جمره از زبان ندیم، عصبی میشود و غذا را روی ندیم میریزد. شب میشود و ندیم در تختخواب خوابیده و دوباره حرفهایش را تکرار میکند.
جرن که نمیتواند خود را کنترل کند میخواهد از حرص ندیم را با بالش خفه کند. نریمان سر میرسد و جرن را سرزنش میکند. او میگوید که جرن باید مراقب رفتارش با ندیم باشد زیرا تمام ثروت برای ندیم است. جرن آرزو میکند که کاش ندیم در آتش سوزی میمرد تا ارزش ثروت اش مشخص میشد. ناگهان شنیز به اتاق میآید و سری به ندیم میزند. او به جرن تاکید میکند که حتما داروهای ندیم را سروقت بدهد. زیرا که آن داروها نمیگذارند حال ندیم خوب بشود. پس از رفتن شنیز، نریمان میگوید که یک وکیل مورد اعتماد پیدا کرده تا در مورد ندیم کمک شان کند. نریمان میگوید: « تا وقتی با وکیل صحبت نکردیم نباید به حرف شنیز گوش کنی. هرچی گفت برعکسشو انجام بده. نباید داروهاشو بدی» نریمان میداند که شنیز از خوب شدن حال ندیم میترسد.