خلاصه داستان سریال بوی باران قسمت ۳۷ + زیرنویس و دوبله

آرمان به محل کار هاله می رود تا از زیر زبان او حرف بکشد. او چکی به هاله داده است که هنوز پاس نشده. وقتی هاله دلیلش را می پرسد او توضیح می دهد: «شهاب باید پاس می کرد. ولی اون میگه هاله در مورد دی وی دی راستشو نگفته. پس راستشو بگو تا شهاب پولو بهت بده. » هاله چیزی نمی گوید و یک راست می رود دفتر وکالت خانم زارع. شهاب که منتظر تعقیب کردن اوست، دنبالش می کند و وقتی تابلوی وکالت سارا زارع را می بیند تعجب می کند. هاله ماجرا را برای خانم زارع تعریف می کند. زارع که از تعقیب شدن هاله خبر ندارد از او می خواهد که خونسرد باشد و ماجرای دی وی دی را گردن نگیرد و به آرمان بگوید که اگر پولش را ندهند در مورد چمدان گمشده حرف هایی خواهد زد.او هم این کار را می کند.

آرمان و شهاب که از ارتباط هاله و وکیل پیمان تعجب کرده اند دفتر زارع را زیر نظر می گیرند، ترانه را می بینند که به آنجا آمده بعد به بیمارستان می رود. آرمان او را تا بیمارستان تعقیب می کند و از یکی از همکارهای ترانه می پرسد: «این خانومه که با روسری توسی اومدن نظافت چی اینجا هستن؟ » همکار ترانه می گوید: «خانم دکتر ناصری رو میگین؟ » و به این ترتیب آرمان متوجه  هویت واقعی ترانه می شود. همکار ترانه موضوع را به خود او می گوید و ترانه متوجه می شود که کسی او را شناخته است.

در کارخانه، شهاب که متوجه شده ترانه خواهر پیمان است به قصد اخراج او تعدیل نیرو می کند و حدود ده کارگر را هم اخراج می کند. وقتی سیاوش متوجه این کار می شود به شهاب اجازه ی تعدیل نیرو نمی دهد.

در ادامه آرمان که می خواهد خودش به ترانه درس عبرت دهد با ماشین او را زیر می گیرد و در می رود.

در بیمارستان دکتر به سهیل درباره وضعیت ترانه می گوید: «آسیب خیلی جدی ای ندیده ولی حداقل چند روزی باید اینجا تحت نظر باشه. » ترانه چیزی به سهیل نمی گوید ولی او که خودش متوجه شده کسی در بیمارستان آمار ترانه را می گرفته، دوربین ها را چک می کند و چهره ی آرمان را می بیند.

آدم های مهندس شهاب و آرمان را پیش او می برند. مهندس به شهاب می گوید: «فکر نمی کردم انقدر دلو جرئت پیدا کنی که بدون پول بیای اینجا. » شهاب که ترسیده می گوید: «بخدا من همه ی تلاشمو کردم که دست خالی نیام. » مهندس می گوید: « دو هفته پیش به مرجان قول دادی هشت میلیاردو بدی ولی ندادی. » سپس دستور می دهد که شهاب را به صندلی ببندند و ناخن او را بکشند. مهندس می گوید: «حرف زدین باید عمل کنین وگرنه تاوانشو پس می دین. » بعد از این ماجرا آرمان شهاب را به خانه خودش می برد. سیمین با شهاب تماس می گیرد تا برای مشکلاتشان راه حلی پیدا کنند. اما شهاب می گوید: «دیگه خونه نمیام. دوری و دوستی. آرمانو می فرستم وسایلمو جمع کنه. » سیمین هم آدرس خانه ی آرمان را از خود او می گیرد و به آنجا می رود تا شهاب را به خانه برگرداند. شهاب قبول نمی کند اما درخواست پول می کند. سیمین پولی به او نمی دهد. شهاب می گوید: «پس حداقل این دختره، ترانه رو از کارخونه پرت کن بیرون. اونه که هی واسه سیاوش خبر می بره. اخراجش کن تا من برگردم خونه. » سیمین قبول نمی کند و می رود.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *