خلاصه داستان سریال ترکی عطر عشق قسمت ۱۱۴ + زیرنویس و دوبله

صنم که در کلبه کوهیتانی با پلین رو به رو شده، از جان می پرسد چرا جواب تلفن هایش را نداده است. جان با خشم می گوید: “هم مقصری هم طلبکار! تو می دانستی من به آن عطر حساسم ولی باز آن را به فابیو دادی، صنم می گوید: “من مجبور شدم. تو توی بازداشتگاه بودی و شرکت هم در خطر ورشکستگی.” جان فریاد می کشد: “حالا برایم هیچ فرقی با دیگران نداری. تو حس جادویی بینمان را خراب کردی. یک شرکت معتبر به یک عکاس حرفه ای نیاز دارد که به دور از همه عکاسی کند. من می روم.” صنم ناامید و افسرده به خانه برمی گردد. لیلا او را در آغوش می گیرد. صنم با گریه به او می گوید: “جان راست می گوید. من حس بینمان را خراب کردم.” لیلا او را دلداری می دهد. صنم در تنهایی و در میان گریه هایش می گوید: “من تو را رها نمی کنم جان! نمی گذارم به راحتی بروی.”
امره از جان می پرسد: “واقعا تصمیم داری از اینجا بروی؟” جان می گوید: “دیگر هیچ چیز نمی تواند مرا اینجا نگه دارد. از نظر من همه چیز خراب شده.” و راهی شرکت می شود.
هیما و پلین از خراب شدن رابطه جان و صنم خوشحال و راضی اند. هیما می گوید: “بعد از سالها جان نتوانسته مادرش را ببخشد. او صنم را هرگز نمی بخشد ولی ما هم نباید بیکار بنشینیم. باید کارهایی انجام دهیم.”
در شرکت صنم به جی جی می گوید: “جان فهمیده من عطرم را به فابیو داده ام و حالا مثل غریبه ها با من رفتار می کند.” جی جی می گوید: “من نمی گذارم عشق شما از بین برود و به تو کمک خواهم کرد.” لیلا به امره می گوید: “صنم خیلی تلاش کرد تا دروغی توی عشقش نباشد ولی نتوانست. خواهش می کنم به او کمک کن. او لیاقت خوشبخت شدن را دارد. امره جواب می دهد: “تو هم راستش را بگو. به خاطر حرف های آیلین با عثمان نامزد کردی؟” لیلا جواب می دهد: “نه. چون با عثمان هم سطح هستیم نامزد شدیم.” جان وارد شرکت می شود و جوری رفتار می کند که انگار هیچ اتفاقی نیفتاده. در مورد پروژه تبلیغاتی ردموند توضیح می خواهد و از همه گزارش می گیرد. اما با صنم به سردی رفتار می کند. او در دفتر کارش به امره می گوید باید سهام شرکت را از آیلین بگیریم و وضعیت شرکت را به زمانی که پدرم به من تحویل داد برگردانیم. صنم به اتاق جان می آید و به بهانه کار تبلیغاتی کنار او می نشیند و به آرامی به جان می گوید: “به نظرم باید با قلبمان تصمیم بگیریم.” جان که همیشه مجذوب صنم بوده نمی تواند از او چشم بردارد ولی پلین وارد دفتر می شود و صنم آنها را تنها می گذارد. پلین دوباره پیشنهاد عکاسی از طبیعت را به جان می دهد. جان جواب می دهد: “شرکت در وضعیت خوبی نیست. فعلا نمی توانم ولی به آن فکر خواهم کرد.” صنم از ناراحتی کاغذهای روی میزش را با خشم مچاله می کند و هیما که چشمش به اوست از او ایراد می گیرد که رفتار حرفه ای ندارد.
در محله بالاخره محبوبه و مظفر مغازه ای اجاره می کنند و شروع به تبلیغ برای محصولاتشان می کنند ولی این کار نهاد را عصبانی می کند و برای پراندن مشتری آنها به جنس های خود هشتاد درصد تخفیف می زند.
امره به جان اطلاع می دهد که آیلین قبول کرده سهامش را واگذار کند. جان می گوید نیاز به چند روز استراحت دارد تا به زندگی اش فکر کند و از او می خواهد کار انتقال سهام را انجام دهد.
GUN AY

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *