خلاصه داستان سریال ترکی عشق تجملاتی قسمت ۱۹ + زیرنویس و دوبله

اخطار دزدگیر خانه جیدا برای یلدا هم می رود. او و محسن با نگرانی سریع به سمت خانه جیدا می روند. نگهبانان عایشه و کرم را نگه داشته اند تا جیدا برسد. او ابتدا با دیدن عایشه تعجب می کند اما بعد میفهمد که عایشه وارد خانه او شده و می فهمد که به خاطر چه بوده است. نگهبانان می گویند چون فهمیدیم ایشان همسر آقا کرم هستند به پلیس زنگ نزدیم تا اول خودتان بیایید. جیدا تصمیم می گیرد به خانه برود تا ببیند او دستگاه را پیدا کرده است یا نه . به نگهبان می گوید آنها را نگه دارند. جیدا به همراه دستگاه پایین می آید. محسن و یلدا از راه می رسند و می پرسند قضیه چیست و دزد کجاست . جیدا اول کرم و عایشه را می‌ترساند و به محسن و یلدا می گوید برایتان همه چیز را از اول تعریف می کنم. کرم و عایشه سکوت کرده اند و چیزی نمی‌گویند. جیدا می گوید چیزی نبوده و عایشه قرار بود به خانه ما بیاید و من یادم رفت دزدگیر را غیر فعال کنم. محسن و یلدا می روند. جیدا فایل را به کرم می دهد و میگوید حالا خیالتان راحت باشد. عایشه می گوید از کجا معلوم کپی نداشته باشی. جیدا با مظلوم نمایی می گوید ندارم و دیگر هم کاری به شما ندارم. با اینکه این ازدواج الکی بوده اما شما قصد جدایی از هم را ندارید و من هم دیگر پافشاری نمی کنم.
صبح عایشه بیدار می شود و کل اتاق را می گردد. کرم از سر و صدا بیدار می شود و می‌پرسد چه خبر است. عایشه می گوید حلقه اش را گم کرده است. کرم مسخره می کند و می‌گوید چرا آن حلقه برای این ازدواج قلابی برایت مهم است و من همیشه فقط جلوی پدرم حلقه می اندازم. عایشه به حرف کرم اهمیت نمی دهد.
هولیا به خاطر لو دادن قضیه شانه با صمد قهر کرده است. همه سر میز صبحانه می روند. محسن به همه می گوید از این به بعد مواظب رفتار و گفتار خود باشند تا بهانه دست خبرنگاران نباشد. همگی قول می‌دهند. ناگهان صدای داد و بیداد پدر صبری می آید که عایشه را صدا می زند. همه دم در می روند. پدر صبری می گوید چرا عایشه دست از سر پسر من بر نمی‌دارد و با او صبحت می کند و گفته می خواهم با تو به سینما بروم. محسن عصبانی می شود و می‌گوید چنین چیزی امکان ندارد. محسن پیامهای صبری را که در گوشی اش دیده نشان می دهد. همگی به عایشه نگاه می کنند. عایشه به محسن می گوید که بخاطر آزادی رضا با صبری حرف زده بود. محسن پدر صبری را می‌فرستد برود و به عایشه می گوید چرا دروغ گفته و از اول راستش را نگفته است. عایشه معذرت خواهی می کند و محسن می گوید دیگر تکرار نشود.
صبری در خانه می فهمد که گوشی اش را پدرش برداشته برای همین عصبانی می شود و می‌گوید همین الان سراغ عایشه می روم. مادرش او را به بهانه صبحانه به اتاقش فرستاده و در را قفل می کند تا اون نرود‌.
یلدا دوباره با محسن حرف می زند و می گوید اینبار دیگر باید عایشه تحت کنترل کامل من باشد. محسن می گوید با او صحبت می کنم. محسن با عایشه حرف می زند و بابت کارش ابراز ناراحتی می کند و می‌گوید با اینکه یلدا اخلاق و زبان تندی دارد ولی باید از این به بعد باید به تمام حرفهای یلدا گوش بدهد. عایشه قبول می کند.
جیدا پیش کرم می رود و برگه ی استعفای خود را به او می دهد و می گوید بهتر است بروم تا کمی استراحت کنم و تمام کارهایی که برای به دست آوردن تو کردم بی فایده بود و نمی شود کسی را به زور به دست آورد. کرم تحت تاثیر حرفهای او قرار می گیرد و استعفایش را پاره می کند و می‌گوید ما دوستان بیست ساله هستیم و شرکت به تو نیاز دارد و نمی‌گذارم بروی. جیدا قبول می کند.
پدر صبری به خانه می آید و می‌گوید به خانه محسن رفتم و صحبت کردم و قرار شد دیگر تکرار نشود. مادرش می گوید صبری را در اتاق زندانی کرده تا بیرون نرود. وقتی به اتاق می روند می‌بینند صبری نیست و از تراس فرار کرده است.
نظمیه و مادر عایشه در خانه به این فکر می کنند که باید کسب در آمد کنند. نظمیه می گوید لوازم آرایشی بخریم و در خانه به آشنایان بفروشیم.
در شرکت ولکان کاری را به عایشه می دهد که او نمی تواند تنهایی انجام دهد. او غنچه و عایشه را در این پروژه همکار می کند و به آتیلا می گوید به آنها آموزش دهد. عایشه هیچ تمایلی به کار کردن با غنچه ندارد اما ولکان قبول نمی کند.
آتیلا به عایشه می گوید برود قهوه بگیرد. عایشه دم آسانسور پسری را می بیند. آن پسر از عایشه شماره می خواهد.عایشه عصبانی می شود و می رود.
آن پسر که اوهور نام دارد از دوستان کرم است. اوهور به کرم می گوید دختری را در شرکت دیده و از او خیلی خوشش آمده ولی آن دختر به او محل نداده است. کرم می گوید حتما آن دختر متاهل است. اما اوهور می گوید در دستش حلقه ای نبوده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *