خلاصه داستان سریال بوی باران قسمت ۵۷ + زیرنویس و دوبله

فرشته با مادرش تماس می گیرد اما با او صحبت نمی کند و فقط می خواهد که صدایش را بشنود. اما بعد از قطع کردن گوشی چشمانش پر از اشک می شود.

داوود در این فکر است که هرطور شده از فرشته پول بکند. بعد از چند بار قرار گذاشتن، او در یک رستوران با فرشته دیدار می کند و درحالی که خودش را ناراحت نشان می دهد به دروغ می گوید که خواهرفرشته بعد از شب عروسی او، بیمار شده و از همه چیز می ترسد و دکتر هم گفته است که باید او را به خارج از کشور ببرند. فرشته که حرف های او را باور نکرده با صدای بلند می خندد و او را مسخره می کند و حاضر نمی شود که به او پولی بدهد. داوود هم از کوره در می رود و با عصبانیت می گوید: «دیگه باهات کار نمی کنم. دهنم هم دیگه چفت و بست نداره. » او از رستوران خارج می شود. فرشته هم که دنبال او افتاده، به رویش چاقو می کشد و می گوید: «غلط کردی که کار نمی کنی! تو این کار وقتی بیای نمی تونی برگردی. آخه تو دردت نفیسه ست؟ تو فقط به فکر پولی. خفه شو و فقط کارت رو بکن. » بعد از رفتن فرشته، داوود به خانه ی سیمین می رود و قصد دارد که خبر زنده بودن فرشته را به او بفروشد. سیمین وقتی حرف های او را می شنود، به فروختن این خبر تکراری اعتراض می کند. اما داوود به حرف هایش ادامه می دهد: «فرشته داره راست راست برای خودش می گرده. اگه اون رو بگیرن ماجرا معلوم می شه و پسرت هم آزاد میشه. »

مرجان، فرشته را برای شام دعوت می کند و به او خبر می دهد که برایش کشتی خریده است. او توضیح می دهد: « الان سود تو اینه که پولای تو دستمون رو تبدیل به کشتی کنیم. اینها به خاطر لیاقت خودته. یه روزی میشه که دست رو هر نقطه ی دنیا بذاری می تونی بری و اونجا پول خرج کنی. » فرشته خوشحال می شود و از او تشکر می کند.

نیمه شب ، پیمان در کارخانه اولین بارِ قاچاق را با کامیون راه می اندازد و بعد هم به مرجان پیام می فرستد که کار را انجام داده است.

از طرفی سرگرد فیلم های دوربین اتاق عموی سهیل را چک می کند و بین مهمان های او چهره ی ترانه و مرجان را شناسایی می کند. رستگار برای پیدا کردن سرنخ بیشتر پیش ترانه می رود و دلیل رفت و آمدهای او به اتاق دکتر را می پرسد. ترانه در ابتدا به خاطر نگرانی اش برای پیمان چیز زیادی نمی گوید. اما بعد، همه چیز را توضیح می دهد. رستگار بعد از شنیدن حرف های او به فکر فرو می رود. او بعد از تحقیقاتش متوجه می شود که دکتر، پسرعموی مهندس است.

فرشته بالاخره راضی می شود که به داوود پول نقد بدهد. اما از آنجایی که می داند داوود قبلا پول های زیادی را در قمار باخته،  تاکید می کند که آن پول ها مال نفیسه و مادرش است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *