خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 10

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 10 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 10

اینجی تا صبح فکرهایش را کرده و به ممدوح می گوید: «وقتی فکر کردم تورو از زندگیم حذف کنم دیگه چیزی برام نمیمونه، تصمیم گرفتم هرچی تو میگی باشه. از هان فاصله میگیرم به خاطر این نیست که فقط دو روزه میشناسمش، فقط به خاطر این که میدونم نمیتونم نظر تورو عوض کنم. » و از خانه بیرون میزند و به هان زنگ میزند تا حرف هایش را به او بگوید.
گلبن دوباره جایش را خیس کرده و خودش ملافه را جمع می کند تا با واحد بالایی ببرد. صفیه متوجه این موضوع می شود و با عصبانیت می گوید: «به خاطر همین هیچکس تورو نمیگیره میدونستی؟! هیچ مردی قبولت نمیکنه! » گلبن دلش می شکند و با ناراحتی به واحد بالایی می رود و زیر گریه میزند.
اینجی به هان می گوید که پدربزرگش شرط کرده تا بار دیگر یکدیگر را نبینند. هان با ناراحتی می پرسد: «تو چی گفتی؟ » اینجی می گوید: «قبول کردم. » هان می پرسد: «اصلا مقاومت نکردی؟ به خاطر ما دعوا کردی؟ » اینجی با بغض می گوید: «اگه حتی دعوا میکردم چیزی عوض نمیشد. » هان می گوید: «اگه ما بخواییم کسی نمیتونه نه بیاره. اگه بریم جلوشون و بگیم که همدیگه رو دوست داریم و مصمم باشیم همشون قانع میشن. » اینجی می گوید که این ممکن نیست و آنجا را ترک می کند.
وقتی اسد ناراحتی و حواس پرتی هان را می بیند می فهمد که قضیه مربوط به اینجی است و می گوید: «داداش حالا که اینطور شد، بهش بگو لازم باشه شهرو به آتیش میکشین! فقط کافیه همراهت باشه. یکم دل و جرئت داشته باش. »
از طرفی هم اینجی با ناراحتی با اسرا درد دل می کند و نمیداند باید چه کند. همان موقع زمان پخش رادیویشان فرا می رسد و اویگار موضوع امروز را انتخاب می کند و می گوید: «به خاطر عشق باید بمیری یا این که این چه حرفیه منطق همیشه حرف اولو میزنه. » همان موقع کسی با برنامه تماس می گیرد هان خودش را سرباز گلوله ای معرفی می کند که اینجی فورا او را میشناسد و هان می گوید: «من از عشق دست کشیده بود و باور نداشتم که عاشق بشم یا کسی دوستم داشته باشه. تا وقتی اونو دیدم. با خودم گفتم اگه قرار باشه ادم به خاطر عشقش بمیره من به خاطر این زن بارها میمیرم… » اینجی تحت تاثیر حرف های او به فکر فرو می رود و می گوید: «من با یه آهنگ به این حرف جواب میدم. » و آهنگی عاشقانه پلی می شود…
اسرا همه حرف های هان را در رادیو شنیده. کنار اینجی می نشیند و با بغض می گوید: «اگه منتظری یکی دیگه سر راهت قرار بگیره اینو بدون که قرار نمیگیره. مدام بقیه رو باهاش مقایسه میکنی. حتی اگه عالی باشن از هیچکدوم خوشت نمیاد… رفته رفته از پدربزرگت و حتی خودت متنفر میشی… » بعد برای این که حال و هوای اینجی را عوض بکند، از او می خواهد آماده بشود تا به جایی بروند و فورا آدرس جایی که می روند را برای هان هم می فرستد. هان و اسد هم راه می افتند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 10 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 11 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *