خلاصه داستان سریال ترکی شعله های آتش قسمت 57

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 57  را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال شعله های آتش قسمت 1

سریال شعله های آتش قسمت 57

وقتی رویا پیش عمر است، اوزون غذا در دست وارد مغازه می شود و عمر هر چقدر تلاش می کند به او با ایما و اشاره بفهماند که داخل نشود، اوزون متوجه نمی شود. عمر می گوید: «مگه بهت نگفتم خودم میام؟ » اوزون می گوید: «مگه نگفتی غذای عصمت خانم رو هرروز بیارم و ببرم؟ » عمر نگاهی به رویا می اندازد و غذا را از اوزون می گیرد و او را راهی می کند. رویا با حسادت می پرسد: «میری پیش عصمت خانم؟ منم میام! » عمر او را دست به سر می کند و خودش می رود!
موقع برگشت عمر از خانه ی عصمت، اسکندر مقابلش می رود و می گوید: «تو که درمان درد پیرزن های محلتی، خبر داری مادرت تو چه وضعی زندگی میکنه؟! » عمر با عصبانیت سکوت می کند و اسکندر لبخند میزند. چیچک و رویا از مغازه ی عمر متوجه صحبت انها می شوند و چیچک دنبال اسکندر می رود و با عصبانیت می گوید: «چیکار کردی؟ » اسکندر می گوید: «جوابی که لایقشه رو بهش دادم! » چیچک می گوید: «که اینطور! کاش به برادرت هم جوابی که لایقشه رو بدی چون نزدیک بود جمره رو بکشه! » اسکندر می گوید: «من نمیتونستم جلوشو بگیرم. شماها نمک رو زخمش پاشیدین! » اسکندر می گوید: «اسکندر نمیتونی انقدر ساده باشی! مگه کی مجبورش کرد این چیزارو بگه؟ نیازی نبود به خاطر انصرافش آبروی خودش رو بین مردم ببره. » اسکندر می گوید: «این کارو به خاطر نامزد شدن نکرد. حتی قبول نکرد دوباره نامزد انتخاباتی بشه. » چیچک می گوید: «چشمات رو باز کن! اون بهت خیانت میکنه و از اعتمادت سو استفاده میکنه اما چشم رو همش میبندی. اون اصلا دوستت نداره. هیچکس رو دوست نداره. حتی خودش رو! چطور میتونی کارایی که با عمو کنعان کرد رو فراموش کنی؟ » اسکندر می گوید: «همش به خاطر محافظت از من بود! » چیچک می گوید: «واقعا اینو باور میکنی؟ اگه پای خودش در میون نبود دستشو آلوده میکرد؟! » اسکندر می گوید: «بسه! حال بد اونو من دیدم نه تو! » و می رود!
رویا سعی می کند حال عمر را خوب کند اما عمر دوست ندارد حرفی بزند و از رویا می خواهد تنهایش بگذارد. رویا ناراحت میشود و مغازه را ترک می کند.
وقتی سحر خانم از اوزان می فهمد که دختر جمره به خانه اش امده، قابلمه ای سوپ به دست می گیرد و به آنها سر میزند. کمی بعد هم رئیس جمره برایشان غذا می برد. همه دور هم می نشینند و وقتی گونش خیلی به رئیس جمره نزدیک می شود، او حالش دگرگون می شود و خانه را با ناراحتی ترک می کند. سحر خانم که متوجه حال او شده، دنبالش می رود و می پرسد: «پسر بود یا دختر؟ » زن با بغض می گوید: «دختر. شما از کجا فهمیدین؟ » سحر می گوید: «نگاه تو چشمات مثل خودم پر از حسرته… »
عمر به اوزون میسپارد تا بچه های محله را جمع کند چون می خواهد این کار اسکندر را بی جواب نگذارد.
اسکندر وقتی منبع خبری که یتیم بودن چلبی را در اخبار پخش کرده پیدا می کند، او را صدا میزند و می پرسد که چه کسی او را مجبور به این کار کرده است؟ طارق فورا می گوید که خود چلبی از او این خواهش را داشته! اسکندر که تازه می فهمد همه چیز یک نقشه بوده، با ناراحتی یاد حرف های چیچک می افتد و از دست خودش عصبانی می شود.
شب عمر به دیدن رویا می رود و برایش شکلات می برد تا آشتی کنند و به خاطر صبح که با او بد حرف زده معذرت خواهی می کند و توضیح می دهد که اسکندر گذشته اش را کنکاش کرده است! رویا هم حرف او را قبول می کند و به عمر لبخند میزند و شب بخیر می گوید.
رئیس جمره، اسلحه ای که سالهاست در مغازه اش پنهان کرده را برمیدارد و به ان خیره می شود. صبح خیلی زود او سر مزار دخترش می رود و از ته دل گریه می کند و فشنگی که در دستش است را مشت می کند و می گوید: «پنجتا از اینا مال اونه. چیزی نمونده دخترم… یکیشم مال من. »
به پیشنهاد رویا، جمره تصمیم گرفته گونش را در مدرسه ی دولتی ثبت نام کند. وقتی جمره می گوید که گونش به این جور مدارس عادت ندارد، رویا می گوید: «باید از همین الان به این زندگی عادت کنه. » و جمره حرف او را قبول می کند. صبح، او گونش را به مدرسه دولتی میبرد. گونش با دیدن بچه های شلوغ مدرسه میترسد و به مادرش می گوید که نمی خواهد به این مدرسه برود و دلش مدرسه قبلی اش را می خواهد. جمره می گوید: «تو یه روز بیا مدرسه اگه خوشت نیومد یه راه دیگه پیدا میکنیم. » گونش با ناراحتی قبول می کند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال شعله های آتش قسمت 57 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال شعله های آتش قسمت 5 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *