خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 17

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 17 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 1

سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 17

وقتی شب اینجی به ممدوح می گوید که اگه پیش پدرشان رفته و قصد برگشت هم ندارد، ممدوح خیلی عصبانی می شود و می رود تا اگه را برگرداند.
هان همراه اسد مشغول خوردن شام است و با ناراحتی به او می گوید: «وضعیت مارو ببین. یه شام نمیتونیم با هم بخوریم. » اسد می گوید: «داداش وقتشه برین ماه عسل. یکم واسه خودتون وقت بذارین. »
وقتی هان به خانه برمی گردد از نریمان می شنود که پدرشان با پدربزرگ اینجی صحبت کرده و معذرت خواسته تا همانجا بمانند. هان خوشحال می شود و به اتاق پدرش می رود تشکر می کند و می گوید: «میدونم به فکر من بودی و به خاطر من رفتی این کارو کردی بابا. » و بعد با خوشحالی می گوید: «نمیخوام اینو از تو پنهون کنم بابا. حتی دوست دارم تو زودتر از همه بدونی. منو اینجی امروز ازدواج کردیم. » حکمت که در عوالم خودش سیر می کند لبخند میزند و می گوید: «پریهان تو عروسیمون این اهنگ رو تو چشام نگاه کرده و خونده بود… بهترین روز زندگیم بود. » هان که جا خورده می گوید: «شنیدی چی گفتم بابا؟ » حکمت تازه متوجه او می شود و همان موقع هم گلبن برای اوردن داروهایش وارد اتاق می شود. هان هم اتاق را ترک می کند.
ممدوح با اگه به خانه برمی گردد و بعد مقابل اینجی و اگه می نشیند و تصمیمش مبنی بر این که دیگر قصد رفتن ندارد را می گوید و اضافه می کند: «این تصمیم رو به خاطر حرفای حکمت نگرفتم. فهمیدم که خیلی تحت فشارتون گذاشتم و باید تغییر کنم تا یه شروع دوباره داشته باشیم. » بعد هم در مورد اخراج شدن اگه به اینجی می گوید. اینجی این را که می شنود از کوره در می رود و شروع به سرزنش کردن اگه می کند. ممدوح می گوید که با مدرسه ی نزدیک خانه صحبت کرده تا شاید اگه را ثبت نام کنند.
هان سر شام به خواهرهایش و پدرش می گوید که برای یک روز باید به یک سفر کاری برود. صفیه مخالفت می کند و به او اجازه نمیدهد وقتی پدرشان در این حال است برود. هان با جدیت می گوید: «دارم فقط از یه روز صحبت میکنم. قبلش گفتم قیامت به پا نکنین. » اما صفیه با دلخوری میز شام را ترک می کند.
صبح زود اینجی کیک می پزد و هان را هم صدا میزند تا با هم به تراس بروند و کیک بخورند. هان همانجا از اینجی می خواهد تا برای یک روز به ماه عسل بروند و از آنجا دور باشند. اینجی می گوید که نمی تواند در این وضعیت خانه را ترک کند. همان موقع گلبن که دوباره جایش را خیس کرده ملافه را برمیدارد تا به واحد بالایی ببرد و جر و بحث اینجی و هان را برای رفتن به ماه عسل همراه اسرا و اسد می شنود. همان موقع اینجی بوی بدی از همان واحد می شنود و گلبن که ترسیده در را می بندد. هان که شک کرده کسی انجا باشد، اینجی را پایین می فرستد و خودش به اسد زنگ میزند تا کارهای ماه عسل را هماهنگ کند. گلبن با شنیدن حرف های او فکر می کند که قرار است اینجی و هان، اسد و اسرا را برای ماه عسل همراهی کنند و حسابی دلش می شکند و در حالی که بغض کرده به خود می گوید: «دروغگو! گفته بود میره سفر کاری! اگه به آبجیم بگم جلوشونو میگیره و نمیتونه بره. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال آپارتمان بیگناهان قسمت 17 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال ترکی آپارتمان بیگناهان قسمت 18 مراجعه فرمایید.

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *