خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 141

همراهان عزیز سلام در این بخش خلاصه داستان سریال ترکی اسم من ملک قسمت 141 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این قسمت لذت ببرید و با دوستانتان به اشتراک بگذارید.

سریال اسم من ملک قسمت 141

میتات در حیاط پیش سیدعلی آمده و از او به خاطر رفتارهایش معذرت خواهی میکند و میگوید که قصد حمایت از ملک را به خاطر بیماری اش داشته است.

سیدعلی از اینکه میتات نیز از بیماری ملک با خبر بوده، متعجب می شود. آنها یکدیگر را بغل میکنند. همان لحظه محمود از اتاق بیرون آمده و با دیدن این صحنه حرصش میگیرد.

صبح روز بعد، ویلدان و دفنه با هم برای چای خوردن بیرون می روند. دفنه برای عمر ابراز دلتنگی میکند.

ویلدان پیشنهاد میدهد که مثل زمانهای قدیم، او روی پارچه برای عمر گلدوزی کند و برایش بفرستد.

دفنه از این پیشنهاد استقبال میکند و با هم به مغازه می روند. خدمتکار خانه زمرد، آنها را در مغازه جهاز فروشی می بیند.

محمود،قدریه را به یکی از خانه باغ هایشان می برد و میگوید که آنجا را سالها پیش سیدعلی به او داده و می‌توانند در آنجا زندگی کنند.

قدریه راضی نیست و می‌گوید که آنجا خوب نیست ، اما محمود میگوید که با رسیدگی به آنجا می‌توانند خانه را زیبا و قابل سکونت کنند و باید دنبال معمار برود.

ملک به کارگاه می رود و با خوشحالی تعریف میکند که به خانه سیدعلی برگشته، اما از آنجایی که حالا کدام مقابل چشم همه است، نگران است که متوجه روند بیماری او بشوند. خلیل و میرزا با نگاه معناداری به هم خیره می شوند.

در بازارچه، جومالی به سیدعلی به خاطر فروش خانه و مغازه طعنه می زند و میگوید که این روزها همه پول لازم شده اند و خلیل نیز قصد فروش ماشین خود را داشته است.

سیدعلی متعجب شده و به مخارج ملک شک میکند. او به کارگاه می رود و در این باره سوال میکند. میرزا خلیل را مجبور می‌کند که حقیقت را بگوید.

سیدعلی میگوید که از این به بعد خودش مخارج ملک را میدهد. او تصمیم میگیرد خانه باغ را بفروشد.

وقتی سیدعلی به مغازه برمی‌گردد، در مورد فروش خانه باغ میگوید. محمود متعجب شده و با حرص می‌گوید که آنجا برای او بوده است.

سیدعلی میگوید که نیاز داشته که بفروشد و حوصله بحث با محمود را ندارد. محمود عصبانی شده و از مغازه می رود.

یکی از شاگردان کارگاه، سینی را که کنعان برای حکاکی به کارگاه برده بود را برای کنعان می آورد.

کنعان از اینکه ویلدان خودش سینی را نداده کمی جا می خورد. او سپس سینی را به مغازه جومالی می برد و میگوید که برای امر خیر شیرینی میخواهد و از آنها میخواهد که سینی را با باقلوا در کنند.

زینال به جومالی میگوید که از دعوای محمود و سیدعلی شنیده است که کارگاه در رهن بانک بوده و برای همین او مجبور به فروش خانه باغ شده است.

جومالی با شنیدن این خبر شوکه می شود .

خدمتکار زمرد به او در مورد خرید کردن دفنه و ویلدان خبر میدهد. زمرد به شدت عصبانی می شود.

همان لحظه خلیل به خانه می آید و زمرد با او نیز به خاطر ملک دعوا میکند. خلیل با عصبانیت میگوید که او ملک را دوست دارد و هرگز دست از دوست داشتن او برنداشته است.

آلپای دم مغازه نشسته و با املاکی در مورد خرید یک خانه صحبت میکند. همان لحظه فوندا از راه رسیده و در مورد ماجرای خانه سوال میکند. آلپای با دیدن فوندا غافلگیر می شود.

کنعان با سینی باقلوا به کارگاه می رود و مشغول صحبت با ویلدان است. همان لحظه، جومالی نیز سر می رسد و آنها را می بیند.

سیدعلی پیش محمود می رود. محمود ناراحت است و بابت اینکه سیدعلی به او اهمیت نمی‌دهد از او گله میکند.

سیدعلی طاقت نیاورده و گریه میکند و میگوید که همه بچه هایش به یک اندازه برای او عزیز هستند.

سپس میگوید که ملک سرطان دارد و به ترکیه برگشته تا در خاک خودش بمیرد. محمود با شنیدن این خبر شوکه می شود و گریه به سمت کوچه می دود. همان لحظه، ملک رو به روی او ظاهر می شود.

محمود ملک را بغل کرده و می‌گوید که از بیماری اش با خبر شده است. سیدعلی نیز پست سر محمود می آید.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال اسم من ملک قسمت 141 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال اسم من ملک قسمت 142 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *