خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 16

همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 16 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال بچه قسمت 16

افه مدام داخل ماشین گریه میکند و آکچا سعی دارد او را آرام کند.

افه از آکچا میخواهد که او را به آکواریوم برای دیدن ماهی ها ببرد، زیرا مادرش هرگز او را نبرده است.

آکچا از حرف افه ناراحت و متاثر می شود و او را به آکواریوم می برد و با یکدیگر تفریح میکنند.

بعد از رفتن علی کمال به شرکت،امینه داخل خانه آسیه می آید. آسیه با دیدن او کلافه می شود و میداند که درد امینه فقط پول است. امینه نیز میگوید که در مقابل پول، افه را دارد و قرار نیست بخاطر پول، مقابل آسیه سر خم کند و مطیع او باشد.

شعله که حس میکند دیگر همه چیز به پایان رسیده و علی کمال به زودی همه چیز را می فهمد، با گریه به اتاق رفته و مشغول بستن چمدان می شود تا به همراه بوراک از خانه برود.

آسیه به اتاق پیش شعله می رود.

شعله با گریه میگوید که اگر علی کمال همه چیز را بفهمد، بوراک را از او میگیرد و طلاقش میدهد.

او میگوید که بدون بوراک طاقت نمی آورد و میمیرد.

آسیه او را آرام می‌کند و می‌گوید که اگر علی کمال چیزی بفهمد، او میگوید که شعله از چیزی خبر ندارد و بعد از مردن بچه شعله هنگام زایمان، او افه را به عنوان بچه شعله به او داده است و تمام تقصیر ها گردن خود اوست.

حسن با خرید یک دسته گل برای آشتی با آکچا دم خانه امینه می رود.

‌ او وقتی میبیند که آکچا آنجا نیست، گوشی امینه را به زور میگیرد تا با آکچا تماس بگیرد.

او اتفاقی پیام امینه به آکچا را میبیند و متوجه می شود که آکچا به همراه کسی فرار است و حسن نیاید موضوع را بفهمد.

او با عصبانیت موضوع پیام را از امینه می پرسد.

زیرا فکر میکند که آکچا با علی کمال فرار کرده است.

امینه هول می شود و نمی‌داند باید چه بگوید.

همان لحظه، آسیه داخل خانه امینه می آید و میگوید که آکچا نوه او را دزدیده و فرار کرده است.

امینه سعی دارد آسیه را بترساند و حقیقت را به حسن بگوید.

اسیه به حسن میگوید که عروسش بخاطر افسردگی، به افه اهمیت نمی‌دهد و برای همین افه ناراحت شده و به آکچا پناه برده است.

او به حسن میگوید که در صورت پیدا نشدن آکچا، از او شکایت میکند.‌

حسن با شنیدن این حرف هول می شود و بخاطر اینکه از آکچا شکایت نشود، به افرادش می سپارد تا هرچه سریع تر آکچا را پیدا کنند.

آکچا برای نگهداری از افه پول ندارد.

او مجبور می شود ماشینش را برای فروش به نمایشگاه ببرد تا مشتری پیدا کند.

در شرکت علی کمال برای یک قرارداد کاری او باید به میلان برود.

علی کمال به پیشنهاد مراد برای اینکه حال و هوایشان عوض شود، تصمیم می‌گیرد به همراه شعله به میلان برود.

او با شعله تماس میگیرد و این خبر را میدهد.

شعله به عمد می‌گوید که دوست دارد بچه ها را نیز ببرند.

سپس با آسیه تماس میگیرد و میگوید که علی کمال اصرار کرده تا بچه ها را نیز به سفر ببرند و او حتما باید افه را تا فردا پیدا کند.

آکچا، افه را به یک هتل معمولی می برد تا شب را آنجا بگذرانند.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان این قست سریال بچه لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 17 مراجعه فرمایید .

 

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *