خلاصه داستان سریال ترکی بچه قسمت 51
همراهان گرامی در این بخش خلاصه قسمت 51 سریال بچه را برایتان اماده کرده ایم.
امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
حسن و آسیه به خانه میروند و بعد علی کمال که آسیه را تعقیب کرده دم در میرود.
او با عصبانیت و طلبکارانه داخل می آید و حسن را خطاب قرار میدهد و او را بخاطر دور کردن آسیه از آنها مقصر میداند.
اسیه میگوید که حسن کاری نکرده و و خودش دیگر از آنها خسته شده است.
علی کمال اسیه را کناری میکشد و میگوید حسن بخاطر مال و اموال او به او چشبیده است.
آسیه میگوید که برعکس علی کمال بخاطر پول و مال و اموال به او چسبیده است و قصد گرفتن گواهی سلامت عقل برای او دارد.
علی کمال میگوید که این کار را بخاطر حفظ خانواده اش انجام داده و سپس از آسیه میخواهد که همراهش به خانه برگردد.
اسیه میگوید انجا دیگر خانه او نیست و او دیگر برنمیگردد.
علی کمال باعصبانیت آنجا را ترک میکند.
در خانه زینب و شعله سر میز شام هستند.
زینب پشت سر اسیه حرف میزند و به شعله میگوید که او دوست دارد اسیه بمیرد تا خودش زودار خانم این خانه شود.
در همان لحظه علی کمال از راه میرسد و حرفهای زینب را میشنود و باعصبانیت زینب را از خانه بیرون میکند.
زینب گریه میکند و معذرت تواهی میکند و میگوید که جا و پولی ندارد.
شعله برگه گزارش ضرب و شتم علیه علی کمال را می آورد و به او نشان میدهد تا با تهدید او جلوی بیرون کردن زینب را بگیرد.
علی کمال بشدت از شعله عصبانی میشود و میگوید که هرکاری میخواهد با آن برگه بکند.
سپس به زینب میگوید که تنها در یک حالت پول بدهی او را میدهد و آن هم این که به خانه حسن برود و جاسوسی کند.
در خانه اسیه میخواهد به حسن نزدیک شود و مدام از او میخواهد که به اسیه اجازه مادری کردن بدهد اما حسن قبول نمیکند و میگوید او نمیتواند ۳۵ سال تنهایی او را به یکباره جبران کند.
علی کمال زینب را به خانه حسن میبرد.
زینب پیاده میشود و خودش را به پریشانی میزند و گریه میکند
سپس وقتی حسن بیرون می آید خودش را در آغوش حسن می اندازد و از او کمک میخواهد.
حسن شکه میشود و اکچا بیرون می آید و با دیدن زینب در آغوش حسن عصبانی میشود.
حسن میگوید بی تقصیر است و جایی برای بیرون آمدن ندارد.
او علیرغم مخالفت اکچا زینب را به خانه می اورد.
علی کمال از وکیل خانوادگی میخواهد که وصیت نامه اسیه را باز کند و علی کمال متوجه میشود اسیه تمام اموال شخصی اش را بنام حسن کرده است.
او بشدت عصبانی میشود.
حسن از آسیه درمورد پدرش سوال میکند و میگوید هیچ سرنخی درمورد او پیدا نکرده و سنگ قبر او را هم پیدا نکرده است.
اسیه میگوید او چیز دیگری درمورد علی نمیداند و خبری از او ندارد.
زینب با علی کمال تماس میگیرد و حرفهایی که از حسن درمورد جستجوی پدرش شنیده را به او میگوید.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال بچه قسمت 51 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال بچه قسمت 52 مراجعه فرمایید.
برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم.