خلاصه داستان سریال ترکی تو در خانه ام را بزن (عشق مشروط) قسمت 94

همراهان عزیز با سریال ترکی تو در خانه ام را بزن قسمت 94 همراه شما هستیم

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 2

سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 94

قرار است برای اطمینان آیدان سرکان بار دیگر توسط دکتر بررسی بشود. ادا هم خودش را می رساند تا از وضعیت او با خبر بشود. دکتر بعد از معاینه سرکان می گوید که ضربه ی سختی به سرش خورده که باعث شده یک سال اخیر را به کل فراموش کند و این که حافظه اش برمی گردد یا نه به زمان بستگی دارد. وقتی آیدان و ادا تنها می شوند، آیدان با دلسوزی پیش ادا می رود و می گوید: «ادا این دوران هم می گذره ازت میخوام کم نیاری. » ادا با بغض می گوید: «ولی شما از زنده بودن سرکان خبر داشتین و به من نگفتین. » آیدان می گوید: «خودش ازم خواست نگم. چطور میتونستم رو حرفش حرف بزنم ادا؟ اگه میگفت بمیر میمردم. میدونی که چقدر دوستت دارم… » اما ادا حرف او را قطع می کند و می گوید: «اگه واقعا دوستم داشتین وقتی میدیدن چطور دارم به خاطر نبود سرکان عذاب میکشم پنهون کاری نمیکردین. » و با ناراحتی آنجا را ترک می کند.
فریده پیش سلین می رود و می گوید: «میبینم که برگشتی! ولی وقتی سرکان حافظه شو به دست بیاره چیکار میخوای بکنی؟ میدونی که دیر یا زود این اتفاق میفته. » سلین می گوید: «من قصد رفتن ندارم! » و در آخر هم به او نزدیک می شود و می گوید: «اینو به خاطر این که نگرانمی گفتی یا به خاطر حسادتته؟! » جرن که شاهد صحبت های انهاست، با عصبانیت و ناراحتی به فرید چشم می دوزد و با دلخوری از او فاصله می گیرد.
اردم به در خانه ی انگین می رود و به جای زردآلو، به او آلو می دهد. انگین عصبانی می شود و وقتی پیش پیرل برمی گردد و از دور به او نگاه می کند محور زیبایی اش می شود.
الکس به خانه ی آیفر می رود که در خانه به صدا درمی آید. آیفر با نگرانی الکس را پشت مبل پنهان می کند و ملو با عجله به طبقه بالا می رود. بعد آیفر از الکس می خواهد زودتر خانه را ترک کند. الکس از او می خواهد که دیگر رابطه شان را مخفی نکند و آیفر که این را مناسب نمی بیند فعلا از او زمان می خواهد.
ادا در خانه است اما طاقت نمی آورد و با گفتن این که پیش سرکان می رود خانه را ترک می کند. سرکان در اتاقش نشسته که ادا سر می رسد و با گریه عکس های دو نفره شان را به سرکان نشان می دهد و می گوید: «اینا چیه سرکان؟ اینا واقعیه! خواهش میکنم عشقمون رو به یاد بیار. » اما سرکان می گوید: «ازت میخوام درکم کنی و انقدر منو تحت فشار نذاری! من چیزی رو به خاطر نمیارم. » ادا که از کوره در می رود فریاد می زند: «میدونم به خاطر اینه که سلین مغز تورو پر کرده. برو بده این عکسارم پاره کنه و دور بریزه. » و با ناراحتی اتاق را ترک می کند. سرکان که کلافه شده به عکس ها خیره می شود که انگین از راه می رسد و با دیدن وضعیت بهم ریخته ی اتاق از او دلیلش را می پرسد. سرکان می گوید: «انگین نمیدونم باید چیکار کنم. تو نبود من همه چیز عوض شده. بابا و مامانم طلاق گرفتن و تو با پیرل ازدواج کردی. تنها چیزی که تغییر نکرده واسه من سلینه… »
ادا با ناراحتی به خانه برمی گردد و گریه می کند و رو به ملو و آیفر و دنیز می گوید: «اون منو یادش نیست. من چطور میتونم زندگی کنم؟ هیچ چیزی رو به خاطر نداره. » ملو و آیفر می گویند: «ادا این که اون زنده برگشت یه معجزه ست. به این فکر کن. » و از ادا می خواهند نفس عمیق بکشد.
اردم به ملو و لیلا و که او را مدام مسخره می کنند قول می دهد تا همراه دوست دختر زیبایش به جشن بیاید. اما ملو و لیلا که او را باور نمی کنند زیر خنده می زنند.
صبح که سرکان لپ تاپش را روشن می کند. ادا هم مقابل او می نشیند و منتظر می ماند ببیند سرکان رمز لپ تاپش را به یاد می آورد یا نه. اما سرکان همچین چیزی را به یاد ندارد و ادا خنده اش می گیرد و می گوید: «من یادمه! » و مختصات ستاره ای که سرکان برای ادا خریده بود را به او می گوید. سرکان وقتی میفهمد او برای ادا ستاره ای به اسمش خریده، می گوید: «چقدر مسخره عوضش میکنم! » اما دوباره رمز را به یاد نمی اورد و ادا هم اتاق را ترک می کند!
ادا پیش جرن و ملو می رود و می گوید که برای شب نقشه ای در سر دارد و قصد دارد پرنس را از خواب بیدار کند. جرن و ملو منظور او را که قصد بوسیدن سرکان را دارد می فهمند و جرن می گوید: «مطمئنم جواب میده. »
شب موقع جشن، اردم به ملو و لیلا می گوید که اگر شرط را برد، یک هفته خانه ی ملو و یک هفته خانه ی لیلا می ماند. آنها هم به خیال این که اردم بلوف می زند قبول می کنند که همان موقع دختر زیبایی اسپانیایی وارد جشن می شود و به سمت اردم می رود. اردم او را که دوستش است، دوست دخترش معرفی می کند و ملو و لیلا دهانشان باز می مانند!
پیرل می خواهد در مورد بچه گربه به انگین بگوید که انگین می گوید: «عشقم من از اول هم میدونستم. میخوایم اون کوچولو رو بیاریم. معلومه که قبول میکنم. » پیرل خیلی خوشحال می شود و انگین می گوید بهتر است این خبر مهم را به سرکان هم بدهند که پیرل از این همه هیجان او جا می خورد. وقتی انگین و پیرل مقابل سرکان می روند از آن طرف دنیز هم گهواره ای که انگین به او سفارش بود را می اورد و پیرل زودتر می گوید: «ما میخوایم یه بچه گربه بیاریم خونمون! » انگین توی ذوقش می خورد و در حالی که جا خورده و فقط به پیرل خیره می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 94 لذت برده باشید ؛در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال تو در خانه ام را بزن قسمت 95 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *