خلاصه داستان سریال ترکی حکیم اوغلو قسمت 18

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 18 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال حکیم اوغلو قسمت 10

سریال حکیم اوغلو قسمت 18

بعد از عمل جراحی و در اوردن سوزن از بدن زن، زینب ام آر آی را می گیرد و می گوید که تومور یا چیز دیگری در مغز زن نبوده. محمد علی همراه با دفترچه نقاشی ها سر می رسد و آتش با نگاه کردن به انها می گوید: «صفحه 18م یعنی سال 2018 تصادف کرده و از بازو شکسته و عملش کردن! » امره می پرسد: «همه اینارو از نقاشیا فهمیدین؟ » آتش سوزن جراحی ای را که بیرون آورده اند را روی میز می اندازد و می گوید: «از طریق شماره سریالی که روی این سوزن حک شده همه چیزو فهمیدم. » و از اکیپ می خواهد با استفاده از سوزن بفهمند زن چند بار در بیمارستان ها بررسی شده. همان موقع زن که اسمش واحیده است دچار تنگی نفس می شود. محمد علی و امره و زینب به سرعت خودشان را بالای سر او می رسانند و با تزریق آدرنالین سعی در آرام کردنش دارند.
با بررسی شماره سریال سوزن جراحی، متوجه می شوند که واحیده دو بار به یک بیمارستان برای وقت سونوگرافی رفته. محمد علی حدس میزند باردار باشد اما اورهان با ناراحتی می گوید: «به خاطر شکم درد. بیمارستان بهش وقت ویزیت دوباره داده. اگه به سرطان تخمدان شک کرده باشن… » محمد علی می گوید که بعد از گرفتن آزمایش، مشخص شده که زن سرطان نداشته!
این بار پیرمرد نود ساله آتش را گیر می آورد و به او می گوید: «یه کاری کنین من برم اسایشگاه. پسرم ذله م کرده از بس مراقبمه. اینجوری هم من راحت میشم هم اون! »
ایپک با مردی که تازه آشنا شده در کافه ی نزدیک بیمارستان قرار دارد. آتش فورا این موضوع را می فهمد و همراه اورهان به کافه می روند و سر میز آنها می نشینند تا سر به سر ایپک بگذارد! ایپک هم خجالت زده آتش را بعد از این قرار سرزنش می کند و آتش می گوید: «اون آدم مناسب تو نبود. حتی نمیدونست تو کی هستی و زحمت نداده بود اسمت رو تو گوگل سرچ کنه و جلوی تو از نمایشگاه ماشین هاش حرف میزد! در واقع باید ازم تشکر کنی من نجاتت دادم! »
اورهان بی خبر از همه به محله بی خانمان ها می رود و در حالی که در فکر است و حال خوبی ندارد آنجا قدم میزند. وقتی آتش سوال پیچش می کند که کجا بوده، اورهان با عصبانیت از او می خواهد در زندگی اش دخالت نکند.
از طریق سونوگرافی امره و زینب متوجه می شوند واحیده واقعا سرطان تخمدان دارد… محمد علی وقتی از این موضوع باخبر می شود، خیلی ناراحت و پشیمان می شود. اورهان به او متلک می اندازد و می گوید: «فکرشو نکن محمد علی! حق با تو بود واسه زنه نمیشه کاری کرد! اگه تو کوچه هم بود عاقبتش همین بود چون سرطان تخمدان درمانی نداره! » آتش که در فکر است می گوید: «اگه سرطان نباشه چی؟ اگه سل باشه؟ تزریقات ریفامپین استرپتو میسین رو شروع کنیم. »
محمد علی به واحیده سر میزند و از او به خاطر این که باورش نداشته معذرت می خواهد. واحیده می گوید: «منم از تو معذرت میخوام. حق داشتی من بیش از حد انسولین مصرف کرده بودم. » محمد علی میپرسد: «تو ازدواج کردی؟ این نقاشیا کیان؟ » واحیده فورا میگوید: «نه اونا فقط نقاشین! » محمد علی می پرسد: «مرت کیه؟ » واحیده می گوید: «مرت واقعیه. » محمد علی می گوید: «اگه بخوای میتونم واست پیداش کنم. » ناگهان نور توی چشم واحیده میزند و شروع به داد و فریاد می کند. محمد علی فورا پرده ها را می کشد و می گوید: «من از آدم بدها محافظتت میکنم آروم باش. » واحیده زیر گریه می زند و می گوید: «آقای هیدیت آدم بدی نیست که آدم بده منم. »

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 18 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال حکیم اوغلو قسمت 19  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *