خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 87

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 87 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 87

ناره سوار تاکسی می شود و به همراه الوان به خانه اش بر می گردد.

الوان از او بخاطر کارهای یحیی عذر خواهی می کند. از آنطرف زهرا به همرا ملک به خانه ی ناره می رسند. الوان زخم ناره را پانسمان می کند و ناره به او می گوید:« من باید به عمارت افه اغلو برگردم و نگذارم سنجر از اعتراف گیدیز بویی ببرد.

وقتی همه به سنجر خیانت می کنند ممکن است دیوانه شده کارهای عجیب انجام دهد. تا سرپرستی ملک را از دادگاه بگیرم مجبورم در عمارت اف اغلو بمانم.» سپس همگی به عمارت برمی گردند.

خالصه با دیدن آنها سرزنش می کند که جواب سنجر را چه می خواهید بدهید وقتی از صبح دنبال شما گشته است؟ بنفشه با دیدن ناره داد می زند:« تا کی می خواهی مزاحم من باشی و مثل معشوقه ی یک مرد متاهل اینجا زندگی کنی؟»

ناره تهدید می کند که اگر یک بار دیگر حرف بی ربط بزند کتک خواهد خورد.

الوان به طرفداری از ناره می گوید:« از شوهرت بپرس که چرا تو را نمی بیند و چشمش دنبال ناره است.» بنفشه در اتاق به مادرش با خشم می گوید:« همین روزها وقتی ملک را به دست آکین دادم آنوقت حساب کار دستش خواهد آمد.»

ناره ، زهرا و الوان به اتاق گاوروک می روند و خالصه دوباره شروع به ایرادگیری از آنها می کند و زهرا و الوان را به آشپز خانه می فرستد.

گاوروک وقتی با ناره تنها می شود می گوید:« سنجر به تو نیاز دارد اگر اینجا نمی آمدی او الان داشت زندگی اش را می کرد حالا که امدی اگر معشوقه اش نیستی لا اقل کمکش کن تا دردهایش التیام پیدا کند. او خیلس تنهاست.»

ناره در جواب می گوید:« او با ازداج با بنفشه باعث تنهایی خودش شده است.»

در همین حال صدای سنجر شنیده می شود که با عصبانیت دنبال الوان می گردد تا از او حساب بپرسد.

ناره برای آرام کردن او به اتاقش می رود. سنجر با ناباوری به سمت او می آید و می پرسد:« مگر با گیدیز نرفته بودی؟ او به تو چه گفت؟ حتما خیلی ناراحت شدی.» ناره جواب می دهد:« او درمورد خیانت یحیی به تو با من حرف زد و ناراحت شدم.»

سنجر از اینکه گیدیز درمورد علاقه اش به ناره چیزی نکفته خوشحال شده با اشتیاق به ناره خیره می شود.

از آنطرف گیدیز به خانه می رود و با هیجان به موگه می گوید:« من عشقم را به ناره اعتراف کردم و همه چیز را گفتم اگرچه انتظار بوس و بغل از او نداشتم ولی باز پای سنجر را وسط کشید و گفت که نمی خواهد دوستی من و سنجر به هم بخورد.»

در این حال رفیقه حرفهای موگه و گیدیز را می شنود و می گوید:« ناره حق دارد.

این دوستی صد ساله که بین محمو افه اغلو و برهان آقا، پدربزرگ شما به ارث رسیده نباید از بین برود.»

موگه هم حرف مادرش را تایید می کند و می گوید:« یا مثل پدر باش که به دوستش خیانت می کرد و یا مثل پدر بزرگ که بخاطر دوست جانش را فدا می کرد.»

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 87 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 88 مراجعه فرمایید .

برای حمایت از آستارا خبر لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید

 

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم .

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *