خلاصه داستان سریال ترکی دختر سفیر قسمت 166

سلام همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 166 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه آن لذت ببرید.

سریال دختر سفیر قسمت 166

ماوی برای دیدن و صحبت کردن با سنجر به کارگاه روغن کشی می رود و از دور می بیند که سنجر از شدت خشم لیوانی را در دستش فشار می دهد و می شکند و دستش خون آلود می شود.

ماوی با نگرانی به سمت او میرود. سنجر با دیدنش سرش را روی شانه ماوی می گذارد و گریه می کند.

ماوی دست او را پانسمان می کند و سنجر می گوید: می دونم که ملک از تو خواسته از اینجا بری.

ماوی می گوید: نگران نباش جایی نمیرم‌. خودتو سرزنش نکن. تو پدرت خوبی هستی. من فرق پدر خوب و بد رو می فهمم.

سنجر با موگه تماس می گیرد و از او می خواهد که مراقب ملک ‌باشد و هر اتفاقی که افتاد به او خبر بدهد. موگه هم قبول می کند.

سپس سنجر با سفیر تماس می گیرد و له او می گوید که می خواهد دخترش را ببیند اما سفیر با بی تفاوتی می گوید: حتی یه بارم اسمت رو نیاورده. به زودی فراموشت می کنه. سنجر خشمگین‌ می شود و تصمیم می گیرد سراغ چلبی برود و به زور با دخترش ملاقات کند.

ماوی جلوی او می ایستد و فریاد می زند: اگه اشتباه منو تکرار کنی به زودی دخترت رو برای همیشه از دست میدی.

سنجر به حرف او گوش می دهد ولی با نگرانی‌ می گوید: تو سفیر رو نمی شناسی. اون ‌نسبت به تجاوز به دخترش چشم پوشی کرد. حالا نمی خوام دخترم یه لحظه پیش اون باشه.

ماوی یاد روزی می افتد که از یک کنفرانس‌ مهم در فرانسه برگشته بود و همه به او تبریک می گفتند اما شوهرش فریاد میزد: اول باید به خونه و بچه ت برسی بعد به فکر کار باشی.

و با حسادت می گفت: فکر نکن از من بالاتری. تو هیچی نیستی.

سفیر به معلم‌ ملک هشدار می دهد که فردا وقتی مددکار آمد باید به او نشان بدهند که ملک زندگی عالی ای دارد و هیچ کم و کسری ای ندارد واگرنه اخراجش می کند.

وقتی موقع خواب ملک می رسد او از پدربزرگش می خواهد که چراغ را خاموش نکند چون از تاریکی می ترسد ولی چلبی می گوید: تو نوه منی. نباید از هیچی بترسی. و چراغ را خاموش می کند و ملک از ترس خوابش نمی برد.

کاوروک جلوی خانه سفیر طبق قولی که به سنجر داده کشیک می دهد.

زهرا هم به آنجا می آید و کنار او داخل اتومبیل می نشیند و می گوید: ما نامزدیم. باید کنار هم باشیم. به زودی برادرم ‌ملک رو پس می‌گیره و همه این ماجراها تموم میشه. ما هم باید به فکر زندگی خودمون باشیم. ولی تو بی تفاوتی. هیچ اقدامی نمی کنی. اگه همینطوری پیش بره به زودی ما به هم بی احساس می شیم و همه چی از بین میره.

کاوروک نگران می شود و می گوید: این اتفاقا فرصتی به ما نمیده که به هم نزدیک تر شیم.

در گارگاه سنجر وقتی متوجه تغییر حال ماوی می شود از او می پرسد که چه اتفاقی در گذشته برایش افتاده.

ماوی گریه کنان جواب می دهد: من آرزوی مرگ شوهرم رو داشتم و در عوض دخترم رو از دست دادم. وقتی ازدواج می کنی همه برات آرزوی خوشبختی می کنن. ولی کسی نمیگه یه ازدواج اشتباه ممکنه زندگی و آینده ت رو به آتیش بکشه. من و شوهرم طلاق گرفتیم ولی اون بدتر شد و بدون حکم دادگاه دخترم رو از مدرسه با خودش برد. اتومبیلش رو تعقیب کردم و ازش خواستم دخترم رو به من برگردونه اما اون به من توجهی نکرد. به سرعت ماشین اضافه کرد و جلوی چشمم تصادف کرد و دخترم رو از دست دادم. او به تلخی گریه می کند و سنجر او را در آغوش می گیرد.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 166 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه داستان سریال دختر سفیر قسمت 167 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *