خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 3

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 3 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 3

ییلماز به غفور میگوید که علت آمدن آنها به آدانا، گرفتن تمام زندگی شان توسط نزول خوار ها بوده و آنها تعمیرگاه و خانه شان را از دست داده اند.

او از غفور میخواهد که برایش در مزرعه کار پیدا کند، اما غفور میگوید که کاری مناسب با او وجود ندارد.

ییلماز مجبور است روز بعد از آنجا برود.

غفور قبل از خواب،تمام حرفهای ییلماز را برای زنش، صالحه تعریف میکند.

نیمه شب زلیخا از خانه بیرون می آید تا کمی هوا بخورد. دمیر نیز که برای گشت زنی اطراف بیرون آمده، ناگهان زلیخا را میبیند و متعجب می شود.

زلیخا سریع داخل خانه می رود.

روز بعد، صالحه که خدمتکار خانه دمیر است،ماجرای ییلماز را برای مادر دمیر و خود او تعریف میکند.

آنها می‌گویند که دمیر و زلیخا می‌توانند آنجا بمانند و سر زمین کار کنند.

وقتی صالحه این خبر را به آنها میدهد، ییلماز و زلیخا خوشحال می شوند، اما مشخص است که غفور از این قضیه راضی نیست.

غفور، ییلماز و زلیخا را به محل زندگی کارگران سر زمین می برد.

آنجا جمعیت زیادی روی زمینهای گلی و اتاقک های چوبی و نایلونی با وضعیت اسفباری زندگی می‌کنند.

غفور به آنها اتاقی میدهد و سپس به ییلماز گوشزد میکند که کار و رفاقت جداست و او از این به بعد مافوق آنهاست و باید به حرفهای غفور گوش دهد.

زلیخا با دیدن اتاقک ناراحت می شود اما سعی میکند به روی خودش نیاورد تا ییلماز ناراحت نشود.

ییلماز به او قول میدهد که به زودی شرایط خوبی را برای او فراهم می‌کند.

غفور در خانه، با صالحه بحث کرده و میگوید که نباید برای ییلماز کار پیدا میکرد، زیرا ییلماز با توجه به دوره سربازی، به زودی محبوبیت کسب کرده و موقعیت او به عنوان دستیار دمیر به خطر می افتد.

صالحه تازه متوجه ماجرا شده و از کار خود پشیمان می شود.

دمیر از اینکه ییلماز و زلیخا در محله کپر نشین مزرعه شان زندگی میکنند، ناراحت است و به مادرش میگوید که شاید بهتر باشد جای آنها را عوض کنند و یا بیشتر به آن محله رسیدگی شود.

او همچنین میگوید که بهتر است با آنها رو در رو آشنا شوند.

روز بعد، مادر دمیر، ییلماز را فراخوانده و در مورد علت آمدن آنها سوال میکند.

ییلماز داستان نزول خور ها را برای او تعریف میکند. مادر دمیر‌ به این قضیه مشکوک می شود و برایش قابل باور نیست.

غفور که نگران جایگاه خود است، پیش دمیر از ییلماز بدگویی کرده و او را برای کار مورد اعتماد و مناسب نمی‌داند.

با این حال دمیر متوجه علت حرفهای غفور و حسادت او می شود.

مادر دمیر‌ از زلیخا می خواهد که به خانه آنها برود. او که شنیده است زلیخا خیاط است، در مورد خیاطی و کارهای خانه با او صحبت کرده و سپس از او میخواهد که از این به بعد به عنوان خدمتکار و رسیدگی به کارهای مادر خودش که پیرزنی آلزایمری است، به آنجا بیاید.

او سپس از آنجایی که حس میکند نزول خوارها دنبال آنها هستند، بی مقدمه از زلیخا سوال میکند که آیا کسی دنبال آنهاست؟ زلیخا شوکه شده و چنین چیزی را رد میکند.

صالحه وقتی می فهمد که زلیخا به این سرعت به خانه راه پیدا کرده و ترفیع گرفته است، به شدت عصبانی شده و دنبال راه چاره و انتقامی برای برکنار کردن زلیخا است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان قسمت 3 سریال روزگارانی در چکوروا   لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 4  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

 

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *