خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 111

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 111 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 104

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 111

صبح دمیر به بیمارستان روانی می‌رسد. او داخل رفته و از دکتر میخواهد که زلیخا را ببیند.

دکتر میگوید که او نباید زلیخا را ببیند زیرا برای او خوب نیست. دمیر عصبی شده و میخواهد هرطور شده زلیخا را ببیند.

پرستار برای زلیخا غذا می برد اما زلیخا با عصبانیت غذا را به زمین پرت کرده و میخواهد بیرون برود. او سریع از اتاق بیرون آمده و قصد فرار دارد که پرستاران جلوی او را میگیرند.

دمیر با شنیدن صدای فریادهای زلیخا به سالن می آید و زلیخا با دیدن او به سمتش رفته و به بغل دمیر می رود. دمیر او را آرام کرده و می‌گوید که او را از آنجا می برد.

دمیر از زلیخا معذرت خواهی میکند و سعی دارد به او احساس امنیت بدهد. دکتر به دمیر میگوید که بردن زلیخا اشتباه است و او دوباره خودکشی میکند اما دمیر به دکتر اهمیتی نمی‌دهد و زلیخا را سوار ماشین میکند.

در خانه تکین، فکر ایلماز درگیر شب حادثه آمدن زلیخا به آنجاست. تکین پیش ایلماز آمده و ایلماز با او صحبت میکند و میگوید که هنوز درک نمیکند که چرا زلیخا با وجود اینکه می‌دانست دمیر عصبانی می شود و دنبالش می آید به آنجا آمده بود.

تکین میگوید که او بخاطر دعوا با دمیر به آنجا آمده بود و دلیل دیگری نداشته است.

سپس از ایلماز میخواهد که دیگر به این قضیه فکر نکند و با فکر کردن به زلیخا، مژگان را ناراحت نکند.

ایلماز به خانه مژگان می رود و متوجه می شود که بخاطر باز ماندن شیر آب هنگام نبودن مژگان در خانه، تمام خانه پر از آب شده و مژگان در حال تمیز کردن خانه است. ایلماز برای اینکه مژگان مریض نشود او را به اصرار به خانه خودشان می برد و از خدمتکاران میخواهد به خانه مژگان بروند و آنجا را تمیز کنند.

جنگاور برای خانه تلویزیون می خرد و پسرش خوشحال می شود. نهال نیز از او تشکر کرده و جنگاور میگوید که آنها دیگر مشکل مالی ندارند و نیازی نیست که نهال نگران چیزی باشد.

در خانه فادیک به ثانیه میگوید که سحر ملافه های خونی را در سلط زباله دیده است و آنها فهمیده اند که زلیخا بچه اش را سقط کرده است. ثانیه متعجب شده و سپس از فادیک بخاطر حرف در آوردن عصبانی می شود و او را دعوا میکند.

در آشپزخانه، سحر و غفور مشغول بگو و بخند هستند که همان لحظه ثانیه داخل می رود و سحر فورا از غفور فاصله می‌گیرد.

ثانیه با عصبانیت به روی سحر می آورد که متوجه کار او شده و او را دعوا میکند.

سحر و غفور ابتدا می ترسند و تصور میکنند که ثانیه چیزی از رابطه آنها فهمیده است، اما سپس ثانیه موضوع سرک کشیدن او در زباله ها را میگوید.

غفور که خیالش راحت شده برای طبیعی بودن ماجرا به سحر خرده میگیرد. سحر از فادیک عصبی شده و سپس بیرون می رود.

ثانیه به غفور هشدار میدهد که از سحر فاصله بگیرد زیرا اخیرا زیادی با یکدیگر صمیمی شده اند.

شب دمیر و زلیخا به خانه می رسند. دمیر زلیخا را که پا برهنه است و لباس بیمارستان به تن دارد بغل میکند و داخل می برد. همه با تعجب به وضعیت زلیخا نگاه میکنند.

شرمین نیز نردبانی گذاشته و از دیوار مجاور به آمدن آنها نگاه میکند و بخاطر وضعیت زلیخا کنجکاو می شود.

دمیر زلیخا را به اتاق برده و باز هم از او بخاطر بردنش به بیمارستان معذرت خواهی میکند. زلیخا به او پناه برده و با گریه از دمیر بخاطر اینکه او را از آنجا نجات داد تشکر میکند.

در خانه تکین، مژگان و ایلماز به اتاق دختر نظیره می روند و با او مشغول صحبت می شوند. ایلماز متوجه نامه روی میز نمی شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 111 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 112  مراجعه فرمایید .

برای حمایت از الو سریال لینک این مطلب را برای دوستانتان در تلگرام و یا دیگر شبکه های اجتماعی ارسال نمایید.

 

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *