خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 165

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 165 را برایتان آماده کرده ایم.

امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 165

دمیر به بازار می آید و همه با دیدن او به خاطر آزادی است تبریک می‌گویند. دمیر به آرایشگاه می رود.

بهیجه به پارچه‌ فروشی می رود.

ناجیه زن خطیب نیز به آنجا می آید و با دوستش در حال غیبت از ایلماز است و میگوید که ایلماز، همچنان عاشق زلیخا است و عشق اول هرگز فراموش نمی شود و هولیا نیز به همین خاطر اجازه بیرون آمدن زلیخا را نمی‌دهد.

ایلماز مقابل آرایشگاه دمیر را می بیند و بابت اینکه به ناحق آزاد شده است به او طعنه می زند.

دمیر عصبی شده و بیرون می آید و اسلحه خود را بیرون می کشد.

همه جمع می شوند و بهیجه نیز بیرون می آید و این صحنه را می بیند.

ایلماز نیز اسلحه خود را بیرون می آورد.

دمیر منصرف شده و اسلحه را داخل می گذارد و می رود.

او با طعنه به ایلماز میگوید که میداند مشکل او جنگاور نیست .

بهیجه سریع دوباره به بیمارستان می رود و برای مژگان خبرچینی میکند و تعریف میکند که ایلماز اسلحه داشته است.

مژگان کلافه می شود و به فکر می رود. بهیجه حرفهای زن خطیب در مورد عشق بین زلیخا و ایلماز نیز میگوید.

شب در خانه، مژگان با ایلماز به خاطر اینکه اسلحه داشته است بحث میکند.

ایلماز به او میگوید که کسی که برایش خبرچینی میکند نباید این کار را ادامه بدهد.

سپس میگوید که نمیتواند وقتی که قاتل جنگاور در شهر می چرخد او عکس‌العمل نداشته باشد.

مژگان از اینکه ایلماز متوجه علاقه او به خودش نیست و به حرف او گوش نمی‌دهد ناراحت است و با ایلماز بحث میکند.

ایلماز با ناراحتی از خانه بیرون می رود.

دمیر زلیخا را بیرون آورده و ماشین جدید را نشان میدهد و میگوید که دیگر کاری با رفت و آمد او ندارد.

ایلماز از لای در ویلا به او پنهانی اشاره میکند که آنجا برود.

وقتی حواس دمیر پرت است، زلیخا سریع به ویلا می رود و پشت ویلا ایلماز را می بیند.

ایلماز دوباره از او میخواهد که با هم قرار کنند و بدون او نمی‌تواند زندگی کند.

دمیر دنبال زلیخا میگردد و وقتی در بین دو ویلا را باز می بیند سریع به آنجا می رود.

او زلیخا را در حال صحبت با گولتن می بیند. زلیخا با طعنه به دمیر میگوید که مشخص است هنوز به او اعتماد ندارد.

بعد از رفتن دمیر، او از گولتن به خاطر نجاتش تشکر میکند.

بهیجه در خانه مژگان را دلداری میدهد و میگوید که دعوا و دلخوری در زندگی زناشویی طبیعی است.

ایلماز به خانه برمیگردد و تکین نیز در حیاط پیش او می رود.

تکین سعی دارد به ایلماز بفهماند که در مورد زلیخا حق دارد، اما مژگان نیز این وسط بی تقصیر است و در حق او بدی میکند.

ایلماز می‌گوید که این در برابر دردهایی که زلیخا به خاطر او کشیده چیزی نیست و اگر می‌دانست که سرنوشت واقعی زلیخا چه بوده به هیچ وجه به مژگان نزدیک نمی شد و به او امیدواری نمی‌داد.

او از تکین میخواهد که اورا کنار نگذارد.

تکین میگوید که ایلماز هر تصمیمی بگیرد پشت او است و او را درک میکند.

دمیر بر سر مزار جنگاور می رود و با ناراحتی از او طلب ببخش میکند.

یک نفر در جاده کنار درختی که ماشین شرمین تصادف کرده بود، کیف او را به همراه چک داخل آن پیدا میکند و برمیدارد.

حال شرمین خوب شده و مژگان او را مرخص میکند.

شرمین از اینکه صباح الدین او را مرخص نکرده متعجب است.

مژگان میگوید که صباح الدین دیگر پزشک ارشد شده و وقتش پر است.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 165 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 166  مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *