خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 279

همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 279 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 152

سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 279

دمیر با نگرانی به خانه برگشته و می‌گوید که هنوز هولیا را پیدا نکرده است. ثانیه می‌گوید که او قبل از رفتن در حال نوشتن نامه ای بوده است. زلیخا و دمیر به اتاق هولیا می روند و نامه را می‌بینند. دمیر متوجه قصد ازدواج هولیا و تکین می شود و از این قضیه عصبی می شود. او حدس می زند که هولیا پیش تکین رفته باشد.
راشید پیش ثانیه آمده و می‌گوید که غفور را برای کمک در کارها پیدا نمیکند.
دمیر با عصبانیت دم کارخانه پیش تکین می رود و می‌گوید که تا زمانی که زنده است اجازه نمی‌دهد او و هولیا از ازدواج کنند. سپس سراغ هولیا را می‌گیرد. تکین می‌گوید که از او خبری ندارد و امروز او را ندیده است. دمیر شوکه شده و بیشتر نگران می شود. تکین نیز نگران می شود.
غفور به منطقه کپر نشین می رود و داخل یکی از خانه ها می نشیند. همان لحظه ثانیه به آنجا می رود و از اهالی سراغ غفور را میگیرد. غفور خودش را داخل کپر پنهان کرده و بیرون نمی رود. بعد از رفتن ثانیه، او تصمیم میگیرد که تسلیم بشود زیرا فرار فایده ای ندارد. او دم در کلانتری می رود. پلیس او را میبیند و صدایش می زند و به او می‌گوید که به خاطر اینکه سرباز فراری است، تخت تعقیب است. خیال غفور راحت می شود و می‌گوید که او سرباز فراری نیست و مدارکش را ارایه خواهد داد. پلیس می‌گوید که پس گزارش اشتباه داده اند. غفور با خیال راحت و با خوشحالی به سمت خانه برمی‌گردد.
تکین و دمیر به خانه می روند. دمیر دفترچه تلفن را آورده و می‌گوید که باید با همه تماس بگیرند تا هولیا را پیدا کنند، اما آنها باز هم موفق نمی شوند. ثانیه پیشنهاد میدهد که از طریق بلندگو های شهرداری در همه خیابانها خبر گم شدن هولیا را اعلام کنند.
در بیمارستان، فکرت و مژگان خبر گم شدن هولیا را می شنوند. مژگان دعا میکند که زودتر پیدا بشود، اما می‌گوید که دمیر حتما قضیه را بزرگ کرده است و چیز مهمی نیست.
ایلماز نیز با شنیدن خبر گم شدن هولیا به خانه دمیر می رود. او به تکین پیشنهاد میدهد که با هم برای گشتن دنبال هولیا بروند. یکی از کارگران دستمال گردن هولیا را آورده و به دمیر میدهد و می‌گوید که آن را اطراف خرابه ها پیدا کرده است. دمیر و کارگران همگی جمع شده و برای گشتن به سمت خرابه ها می روند.
دمیر گوشه خرابه ها، با جنازه‌ هولیا رو به رو شده و شوکه می شود. همه کارگران نیز مبهوت شده و به دمیر و جنازه نگاه میکنند. دمیر بهت زده و با گریه به سمت هولیا که روی زمین دراز کشیده است می رود. او گریه میکند و ضجه می زند. غفور نیز به شدت گریه میکند.
دمیر، جنازه هولیا را قسمت وانت ماشین گذاشته و خودش نیز کنار او مینشیند تا به سمت خانه بروند.
در خانه، هامینه به شدت برای هولیا بی قراری میکند و دخترش را میخواهد.
هنگامی که دمیر به خانه می رسد، همه با دیدن جنازه هولیا بهت زده شده و گریه و زاری میکنند. دمیر، هولیا را بغل کرده و داخل خانه به سمت اتاق او می رود و او را روی تختش دراز میکند. زلیخا با گریه پشت سر او وارد اتاق می شود.

امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 279 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 280 مراجعه فرمایید .

کانال تلگرام الو سریال

برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید

نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *