خلاصه داستان سریال ترکی روزگارانی در چکوروا قسمت 185
همراهان عزیز در این بخش خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 185 را برایتان آماده کرده ایم. امیدواریم از مطالعه این بخش لذت ببرید.
در خانه تکین، تکین و بهیجه با هم نشسته اند. بهیجه بی مقدمه شروع به درد دل کرده و از دلیل جدایی خودش و همسرش میگوید و او تعریف میکند که شوهرش الکلی بود و او را کتک می زند. تکین حدس می زند که برای همین بهیجه دیگر قید ازدواج مجدد را زده است، اما بهیجه با اشتیاق میگوید که چنین چیزی نیست و منتظر فرد مناسب زندگی خود است.
در خانه ایلماز، مژگان به خاطر وصل کردن عکس عروسی شان به دیوار، سر مسأله کوچکی با ایلماز بحث کرده و گریه میکند. ایلماز سعی دارد مژگان را آرام کند. مژگان میگوید که او مقصر نیست و به خاطر هورمونهای بارداری اینگونه شده است.
در خانه دمیر، او به زلیخا میگوید که از این به بعد برایش راننده میگیرد تا در رانندگی مشکلی برایش پیش نیاید. زلیخا که میداند دمیر به خاطر ایلماز این کار را میکند، عصبی شده و با او بحث میکند. سپس با ناراحتی و دلخوری میخوابد.
ایلماز در خانه، تا دیروقت به زلیخا فکر میکند و با حسرت او میخوابد.
صبح ، شرمین به کلوپ شهر می رود و با خانمهای انجمن سلام میکند، اما آنها جواب شرمین را نمیدهند و از او میخواهند که برود. شرمین میگوید که به او افترا زده اند و او کاری نکرده است. سپس میگوید که هولیا خودش کم گناهکار نیست و او نیز کارهای اشتباهی در زندگی خود کرده است. کسی به حرفهای شرمین اهمیت نمیدهد. شرمین با حرص از آنجا می رود. بهیجه نیز عضو انجمن شده و برای خیریه کمک میکند.بعد از رفتن شرمین، دیگران برای بهیجه ماجرای شرمین را تعریف میکنند.
ژولیده در دادگاه از مقابل در یکی از اتاق های دادگاه رد می شود و صدای قاضی در حال خواندن حکم در مورد طلاق شرمین و صباح الدین را می شنود. او برای چکاپ به بیمارستان رفته و آنجا مژگان را میبیند. او به مژگان میگوید که صباح الدین دیگر رسماً از شرمین جدا شده است و مژگان میتواند با دادن این خبر به ایلماز، او را خوشحال کند.
در جلسه کلوپ شهر، وقتی بهیجه می شنود که احتمال دارد هولیا نیز به جلسه بیاید، از جایش بلند شده و به بهانه دستشویی می رود. او پای خود را پیچ میدهد تا زمین بخورد. همه دور بهیجه جمع می شوند و میخواهد تاکسی خبر کنند تا او را دکتر ببرند. بهیجه میخواهد که با تکین تماس بگیرند تا او بیاید. خاتم ها متعجب می شوند.
تکین خودش را به آنجا رسانده و بهیجه را به بیمارستان می برد و از پای او عکس میگیرند. پای او پیچ خورده و باید استراحت داشته باشد.
در خانه، زلیخا با حرص به هولیا می گوید که تصور او در مورد سوار شدنش به ماشین ایلماز اهمیت ندارد. همان لحظه دو نفر از افراد اعضای خیریه به خانه پیش هولیا می آیند. آنها حین صحبت خبر میدهند که پای بهیجه پبچ خورده و تکین او را به بیمارستان برده است. هولیا از شنیدن این خبر عصبی می شود. زلیخا نگاه معناداری به هولیا میکند.
فادیک دم شرکت ایلماز می رود تا چتین را ببیند. او بابت اینکه چتین آتش دست او را خاموش کرده بود از او تشکر میکند و یک پارچه گلدوزی شده به نشانه تشکر به او میدهد. او از تکین میخواهد که اگر میتواند او را به خانه برساند. همان لحظه تکین به یکی از افراد آنجا که در حال رفتن است اشاره میکند و از او میخواهد که فادیک را به خانه برساند. فادیک دلخور شده و با اکراه سوار ماشین می شود. تکین داخل دستمال، یک گل خشک شده کوچک میبیند.
در خانه هولیا دنبال هامینه میگردد و او را پیدا نمیکند. او نگران می شود.
هامینه لباس مهمانی پوشیده و به خودش رسیده و دم خانه ایلماز می رود. ایلماز و مژگان سر میز شام هستند و با آمدن هامینه جا میخورند.
امیدواریم از مطالعه خلاصه داستان سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 185 لذت برده باشید ؛ در صورت تمایل به مطالعه خلاصه قسمت بعد به صفحه خلاصه سریال روزگارانی در چکوروا قسمت 186 مراجعه فرمایید .
برای عضویت در کانال تلگرام ما کلیک کنید
نکته خیلی مهم : دوستان عزیز ؛ برای حمایت از ما حتما در کانال تلگرام عضو شوید تا بتوانیم با انگیزه بالا این کار سخت و البته دوست داشتنی رو برای شما ادامه دهیم